این سوتی وحشتناک👹👾👻 رو که میخام بگم از مامانمه( برمیگرده به موقعی من ۵ سالم بوده👧)
ی روز من دستشوییم میگیره میرم دستشویی و مامانم تو حیاط وایمیسته تا که بباد منو بشوره 😛🧒تا میرم تو دروقفل میکنم میبینم ی مار🐍 اونجاست جیغ میکشم میخام درو باز کنم در باز نمیشه مامانم تا میفهمه میگم مار🐍😭درو از بیرون قفل میکنه میره داداشمو برمیداره میرن تو اتاق درم فقل میکنن من خودمو مث گربه🐱🙀😿 به در میزدم و کلی گریه😰😭 میکنم ولی کسی نیس درو باز کنه نمیدونم چقدر گذشت که بابام🧔 اومدتا درو باز کرد من بیهوش😵🤒 تو بغلش افتادم اون روز مامانم گفت وقتی تو گفتی مار🐍 من با خودم گفتم باشه تو رو بخوره 👀👻🤭😰 داداشتو و با خودم نجات بدم
آخه تبعیض تا کی 🙍♀🤦♀😂
راستی ی چیزی مار نبود کرم خاکی بود😐🤣🤣😅😅
موقعی که داشتم خودمو جررر میدادم 🙃😌😆😅😅اون مار نبوده کرم خاکی بوده من فکر کردم ماره😅🤦♀🙈😬🐍
من 😥😓😶😵
مامانم 😬😑😐😂
بابام😡😠😟🤨😂
مار ( کرم خاکی😂🐍)
#سوتی 🌻
#خاطرات 🌾
#تجربیات 💐
خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋