یادداشت الهام امیرحاجلو با عنوان «سرمایه اجتماعی با فهم مکانیکی تفسیر نمیشود» پیرامون قسمت پنجم:
به نقل از بوردیو، سرمایهها باید قابل تبدیل بههم باشند یعنی سرمایه اجتماعی بتواند به سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی به سرمایه اقتصادی و برعکس تبدیل شود. در ایران چنین اتفاقی صورت نگرفت.
بدین معنی که ممکن است سرمایه نمادین و فرهنگی ارتقا یافته اما به سرمایه اقتصادی منجر نمیشود یا برعکس سرمایه اقتصادی وجود دارد ولی با سرمایه فرهنگی و نمادین و منزلت اجتماعی همراه نیست، چرا که این سرمایه وابسته به رانت بوده و بهصورت انباشتی و تدریجی در زمینه اجتماعی و فرهنگی شکل نگرفته است.
برنامههای توسعه نیز به لحاظ ماهیت مسئلهمحور نبوده و سیاستهای کلی برنامههای توسعه با اولویت پیشرفت اقتصادی بدون توجه به توسعه ظرفیتهای انسانی مدنظر بوده است.
در ایران نهادهای واسطهای و بسترساز مشارکت بایستی شکل بگیرد و تقویت شود. فضاهای عمومی باید شکل گرفته و هر گونه اجتماع و نهادهای وابسته به آن تقویت شود. مفهوم توانمندسازی، مبتنی بر قدرتِ بخشی از نهادهای دولتی به جامعه برسد و دولت تبدیل به یک نهاد نظارتی شود. شوراها در تمام سطوح باید شکل بگیرد. برنامههای توسعه باید مسئلهمحور و اجتماعمحور باشد. مسأله اعتماد در رویکرد جدید تنها این نیست که چقدر به دیگران و نهادها اعتماد داریم بلکه باید مورد اعتماد هم قرار بگیریم . اعتماد از طریق مشارکت در حل مسأله ایجاد میشود. نتیجه این همکاری، انسجام اجتماعی است.
مجموعه این فرایندها، وابسته بههم بوده و رابطه غیرخطی دارند. از این رو باید از فهم مکانیکیِ اعتماد و سرمایه اجتماعی دست کشید؛ اعتماد از طریق تجربه زیسته بدست میآید، باید تولید شود، تجربه شود؛ قرار نیست فقط اعتماد کنیم باید مورد اعتماد نیز قرار بگیریم و این مسأله از طریق اجتماع (Community) بدست می آید. آن روی سکه اعتماد، همبستگی است.
اعتماد در رویکردهای کلاسیک جامعهمحور (Society)، همبستگی ایجاد نمیکند و باید به سمت رویکردهای جدید مبتنی بر اجتماع (Community) که مسألهمحور است، حرکت کرد.
فیلم کامل را از کانال
آپارات و
یوتیوب مشاهده کنید.
📎
@khatmedia