بسوز ای شمع امشب در کنارم که در خاکه همه دارو ندارم بسوز ای شمع امشب با دلی زار که تو در سوختن هستی وفادار ای وای بسوز ای دل که آن آرام دل رفت عزیز و مونس من زیر گل رفت ای وایی بسوز ای دل غریبی بد بلاییست بلای جان من درد جداییست ای وای عزیز جانم از روزی که مردی دل و جان مرا همراه بردی بابا جان دم مرگت تماشایت نکردم نگه بر روی زیبایت نکردم ای وای عزیزم گره افتاده در کارم ز داغت ای داد گره افتاده در کارم ز داغت بگو بابا کجا گیرم سراغت وی گیرم سراغت ای داد بگو بابا به یاد شبهایی که می نشستیم ای وای عزیزم کسی درزندگی بابانمیشه عزیزی مثل اون پیدانمیشه @khatmkhanimajma