ده، یازده سالش بود. یک شب دست و پای من و پدرش را بوسید. شب خواب دید لباس خادمی حضرت زهرا سلام الله علیها را بهش داده اند. از آن روز به بعد، ده برابر احترام من و پدرش را داشت. می گفت: به من لباس خادمی بی بی را داده اند. می خوام تا همیشه نگهش دارم. ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]