#شهیدانه
#شهید_وحید_نومی_گلزار
#قسمت_ششم
وقتی آوارگی و بدبختی مردم عراق و سوریه ویمن و..رامی بیند،می گوید:«فکر می کنیم نمازمی خوانیم و روزه می گیریم و یه خرده کار خیر انجام می دهیم مسلمانی تمام شد؟در عراق مردم را ذبح می کنند،انسانیت،شیعه واسلام را ذبح می کنند،اگر من ومانرویم هر کس بهانه ای دارد که نرود.مثل زمانی که امام حسین(ع)صدای" هل من ناصر ینصرنی " سر دادکه فقط72تن ماندندوبقیه به همان عناوینی ماندند که شاهد مثله شدن باشند.»
۸ماه قبل از اعزامش درتلاش می شودکه بتواند از ایران اعزام شود.اما چون اعزام رسمی نیروها وجود نداشت،نمی تواند از هیچ طریقی به نتیجه برسد.پیش هر کسی که می شناخته می رود و در آخر به او گفته بودند:«که اگر اولویتی هم باشد با افراد نظامی است.»بعد از این که از ایران ناامید می شودهمراه عمویش یک ماه مانده به محرم به عراق می رود. تا این که پس ازماجراهای فراوان که همگی برای اثبات اشتیاق وحید جهت حضور درجبهه مقاومت بود،بلاخره می تواند در یکی ازجیش های عراق پذیرش میشود.آخرین دیدارش با همسرش متفاوت بود.صبح خیلی زود بیدار می شود، همه کارهایش را انجام می دهد.برای آخرین بار با اینکه دیرش هم شده....
🆔
@khoddam_almahdy313