✅حکایت دو امیر زاده در مصر بودند یکی علم آموخت و دیگر مال اندوخت. عاقبهة الاَمر، آن یکی علاّمه عصر گشت و این یکی عزیز مصر شد. پس این توانگر به چشم حقارت در فقیه نظر کردی و گفتی من به سلطنت رسیدم و این همچنان در مسکنت بمانده است. گفت: ای برادر، شکر نعمت باری عزّ اسمه همچنان افزون‌تر است بر من که میراث پیغمبران یافتم یعنی علم و ترا میراث فرعون و هامان رسید یعنی ملک مصر. ⬅️من آن مورم که در پایم بمالند ⬅️نه زنبورم که از دستم بنالند ⬅️کجا خود شکر این نعمت گزارم ⬅️که زور مردم آزاری ندارم 📚گلستان سعدی 🌹معارف ناب قرآن و حدیث🌹