🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋
🍃
#پارت9
#آن_بیست_و_سه_نفر
یک بار که آمد عکسی هم با خودش اورده بود ؛ عکس سیاه و سفید سیدی با عینک گرد در حال خواندن نوشته ای بود. پشت عکس با همان خط قشنگش نوشته بود:«مرجع عالی قدر عالم تشیع ، حضرت آیت الله العظمی سید روح الله خمینی».
او با همان خط خوشش برای ما نامه نوشته بود و ما را «رزمنده بی باک» خطاب کرده بود و کلی تشویق و تعریف. نامه اش دلتنگم کرد
. یادم آمد یک سال عید ، وقتی آمد ، غیر از عکس و اعلامیه ، توی ساکش وسایل ورزشی هم داشت.
یک فنر رشته ای آورده بود ک وقتی فنر ها را در جهت مخالف می کشید باز می شدند و روی سینه اش قرار می گرفتند. این کار را چند بار تکرار می کرد.
بعد فنر را می داد دست ما که زورمان را امتحان کنیم. یوسف و محسن از عهده اش بر می امدند ولی من ن. موسی، وقتی تلاش بی حاصل مرا برای کشیدن فنر ها می دید ، یکی از ان را باز میکرد و ب این ترتیب من هم میتوانستم
فنر دو رشته ای را باز و بسته کنم. یک حلقه پلاستیکی نرم و سیاه هم داشت ک ان را می گرفت توی پنجه اش
و باز و بسته اش می کرد ؛ ب علاوه یک جفت میل زور خانه ای آبی رنگ و یک طناب پلاستیکی با دسته های چوبی .
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄