🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋
🍃
#پارت24
#آن_بیست_و_سه_نفر
وقتی می شنیدی «فردا اعزامه»
همه ان معانی در ذهنت ردیف می شد. می دیدی ایستاده ای جلوی مادرت و می گذاری دستان مهربانش را دور گردنت حلقه کند و مادرانه ترین بوسه های دنیا را روی صورتت بگذار. خودت را غرق تفنگ و قطار فشنگ و نارنجک
می دیدی و دست آخر تابوت خودت را، ک روی دست مردم شهر می چرخد. با شنیدن کلمه «اعزام» همه این تصاویر می ریخت توی کله آدم.
این تاثیر شنیدن کلمه «اعزام» بر رزمنده ها بود. در دیگران هم این کلمه اثرات خودش را داشت. در همسران و مادران آواری از دلهره بود. روز های اعزام چه بسیار بودند پدران و مادرانی که عشق به فرزند دل آشوبشان می کرد. اگر می توانستند، همه راه های اطلاع رسانی را کور می کردند تا کاروان ها بروند و میوه دل آن ها کنده نشود.
آن روز، توی ساختمان بسیج جیرفت همه چیز بوی عملیات می داد و بوی اعزام؛ عملیاتی ک سال قبل نصیب ما نشده بود. سه ماه فقط آموزش نظامی دیده بودیم و نگهبانی داده بودیم. وقت آن رسیده بود عقده دو ماه نگهبانی دادن در جبهه ای خاموش را با شرکت در عملیاتی پر سر و صدا از دل باز کنیم. اما اول باید مطمئن می شدم عملیاتی در کار است.
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄