#شب_قدر
#مامان_نوشت
شب ۲۳ ماه رمضان
همراه با خانواده در منزل 👨👩👧👦
کار های خونه رو انجام دادم
سریع غذای سحری رو دم گذاشتم
چای شهادت رو آماده کردم و
چشم دوختم به تلویزیون تا مراسم شب قدر حرم مطهر شروع بشه🖥
به به شروع شد🥺
🧠 تو ذهنم جرقه میزنه
چه قشنگ کلمات دعای مجیر کنار هم قرار گرفتن😍
همسرجان از بیرون به خونه مشرف شدن زیر لب الغوث و الغوث کنان
بلند شدم و برای ایشون چای ریختم☕️
و دوباره نشستم و
چشم دوختم به تلویزیون
و به
#عشق_بازی با خدا مشغول شدم
یهویی دیدم همسرجان
بچه هارو جمع کردن و آهسته دور هم بازی میکنن🧔🏻♂(👧🏻👦🏻🧒🏻)
وقتی دید دارم نگاهشون میکنم
چشمک زد و گفت😉
#التماس_دعا خانوم
تنها کاریه که میتونم برات انجام بدم
با حرفش چشمام تر شد😭
و مثل دو شب قبل دعای مجیر رو به نیت مرد خونمون
#تلاوت کردم
به روضه که رسید
فسقلا اومدن کنارم و هی روسری رو کنار میزدن :
مامان چرا گریه میکنی🥺
زینب کوچولو اما به گفتن اکتفا نکرد دل میزد و برای گریه های مامان گریه میکرد..😭
بغلش کردم️
آرومش کردم و زیر گوش قربون صدقه ش رفتم وقتی دید مامان دیگه اشک نمیریزه با خیال راحت رفت سراغ بازی
خب حالا نوبت میرسه به سخنرانی
#حاج_آقا_عالی
کنار همسرجان
به سخنرانی گوش دادیم
لحظه ملکوتیه قرآن به سر گرفتن از رگ گردن به ما نزدیک تر شده بود
دو تا قرآن برداشتم و
با حال خوبی که خدا بهمون عطا کرده بود مراسم قرآن به سر رو
همراه همسرم شروع کردیم🥺
خدایا شکرت
دیشب
زیباترین شب قدر عمرم بود😭
الحمدلله