#قسمت_هشتم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
... داشتم از شهر کوفه و بی وفایی مردمش براتون می گفتم.
من🕊 در کوفه بودم. می دیدم که آسمون غمگین😔 شده بود.
حتی ناراحتی دیوارهای کوفه رو حس می کردم. مردم همه وحشت زده بودند. انگار همه ناراحتی خدا رو حس می کردند😔
در این حال و احوال یکی از آدم های ظالم👺 را دیدم که شروع کرد و بلند بلند چیزهایی را گفت. دوست نداشتم نزدیکش شوم. برای همین از دور به حرف هایش گوش دادم.
دیدم با بی ادبی می گوید:
من صاحب شمشیر تیز🗡 هستم. من قاتل صاحب دین خدا هستم. همین طور می گفت و می گفت.
وقتی آن آدم سنگدل👹👺 ساکت شد، عمه زینب مهربان☀️ با شجاعت به آن مرد سنگدل👺 فرمودند:
وای برتو!
بگو:
کسی هستی که پیامبر مهربان☀️ حضرت علی☀️ و مادرم فاطمه☀️ و برادرانم امام حسن☀️ و امام حسین☀️(علیهم السلام) را به شهادت رساندی.
بگو کسی را به شهادت رساندی که وقتی کوچک بود، فرشته خدا حضرت جبرئیل(علیه السلام)✨ در گهواره با او سخن می گفت و برایش لالایی می خواند. من به صحبت های عمه زینب گوش می دادم و اشک می ریختم😭
#ادامه_دارد...
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔
https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce