جان‌به‌لب‌شده‌ها حق دارند لب به گلایه باز کنند و طبیعی‌ست که کارد‌به‌استخوان‌رسیده‌ها از عصبانیت خونشان درنیاید. اما تنها به‌سیم‌آخرزده‌ها قید اخلاق را می‌زنند و ترمز‌بریده‌ها حد و حدود نگه نمی‌دارند. دل‌درگرونظام‌‌داده‌ها، راه و چاه را به دولت نشان می‌دهند و پای‌کار‌انقلاب‌ایستاده‌ها از دولت کار می‌کشند. اگر اضطرار مجوز اکل میت باشد، استیصال، هرگز مجوز نیست. آبرو، بومرنگ نیست که بیخ ریش صاحبش برگردد. تیری است که وقتی از چله کمان رفت، رفت. تیغ نقد اگر سازنده باشد، چه حاجت به نیش تخریب و تهمت! مملکت ارث پدر محرومین است و آنکه لباس کارگزاری می‌پوشد، برای خدمت‌رسانی دندش‌ نرم است. اگرچه شرافتِ مکان به صاحب‌مکان است و حُرمت امامزاده به متولی، اما در قاموس خدمتگزاری، جایگاه‌ها باید مورد احترام باشند؛ هم از طرف مردم و هم از جانب جایگاه‌داران. حرمت‌نشناسی یکی از این دو، مجوز بی‌حرمتی دیگری نیست. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648