📌 در جون‌تپه! درسی که یک انیمیشن به ما می‌دهد 🔸هورتون، فیل مهربانی که می‌خواهد مردم شهر گَرده‌ای هوویل (جون‌تپه) را نجات دهد، قهرمان داستان نیست. شهردار موروثی جون‌تپه که جهانی تازه کشف کرده و علم و آگاهی‌اش از منظومه‌ی خُردِ خِردِ جون‌تپه به دنیای بی‌نهایت‌ها نقب زده، او نیز قهرمان داستان نیست. کسی نه فیل را باور می‌کند و نه شهردار را (تهمت متوهم بودن). مردم جون‌تپه، که گَردی بر گُلی‌ست، تکانه‌های وحشتناک شهر و تغییرات ناگهانی اقلیمی (ژئوپلتیک) را حس می‌کنند، اما وجود هرگونه منشأ خارجی را منکر می‌شوند. آنها متوجه خطر نیستند و بزرگان (سیاست‌بازان) جون‌تپه، سرگرم کردن مردم به جشن و خوشگذرانی را بر دفع خطر موهومی ترجیح می‌دهند. 🔸اینجا کسی باید مردم شهرِ ذره‌ای را از سرخ شدن در روغنی که جنگلی‌های عالم بالا (جهان اولی‌ها) داغ کرده‌اند، نجات دهد. آنها نمی‌دانند که کانگوروها و میمون‌ها و کرکس‌های جهان‌خوار، هویت و موجودیت جون‌تپه را به رسمیت نمی‌شناسند، بلکه اقرار به وجود جون‌تپه‌ها را برای ینگه دنیا خطرناک می‌دانند. کسی باید هویت‌بخشی کند. یک قهرمان گمنام باید مردم سرخوشِ بی‌خبر را به تکاپو درآورد. شهر با سوپرمن‌بازی و اسپایدرمن‌سازی نجات پیدا نمی‌کند. قهرمان باید مردم را برای نجات مردم برانگیزاند و به خروش آورد. باید صدای واحد مردم، مُشت درشتی شود بر پهنه‌ی آسمان. اما چگونه؟ 🔸تنها پسر شهردار، یک نابغه‌‌ی درونگراست که تمایلی به شهردار شدن ندارد (فقدان انگیزه‌ی قدرت‌طلبی) و نمی‌خواهد حلقه‌ی بعدی سلسله‌‌ی اجدادی خود در قبضه کردن قدرت باشد. او یک تشکیلات پنهان از تجهیزات فناورانه (برنامه‌های مدون و منظم)، که در هماهنگی کامل با هم هستند، در یک جای دنج بنا کرده و از زاویه‌ی دیگری به قدرت نگاه می‌کند. حالا وقتش رسیده که او امواج مردمی را برای نجات جون‌تپه برانگیخته کند. وقتی صدا به صدا نمی‌رسد (تشتت و تفرقه‌ی مردم) و انرژی‌ها هرز می‌رود، این پسر شهردار است که تشکیلات در سایه‌‌ی خود را برای همنوا کردن حنجره‌ها (استعدادها و فرصت‌ها) به کار می‌گیرد. گنبد گیتی شکافته می‌شود و فریاد یکپارچه‌‌ی اهالی شهر، سند هویت و موجودیت آنها می‌شود تا از پرتگاه نیستی به گرانیگاه هستی و امنیت برسند. 🔸انیمیشن فلسفی-اجتماعی «هورتون» را حتماً ببینید. نقدهایی به این انیمیشنِ الهام‌بخش وارد است و بنا ندارم در این نوشته مشابهت‌سازی نعل‌به‌نعلی بین محتوای آن با شرایط کشور در آستانه‌ی انتخابات انجام دهم. اما امروز راه نجات ایران از رستاخیز توده‌ها می‌گذرد. هیچ ابرمردی (رئیس‌جمهوری) به تنهایی نمی‌تواند خرق عادت کند. کشوری که هویت و معیشت و امنیتش مورد تهدید فرهنگی و اقتصادی و نظامی است، تنها به پشتوانه‌ی مردمی می‌تواند بقا داشته باشد. و در این میان، آنکه اراده‌ها را شبیه برّاده‌ها با مغناطیس محبت و خِرد و کارآمدی همراستا کند، کشتی کشور را به ساحل نجات پهلو‌به‌پهلو می‌کند. یک جهان فرصت و یک ایران جهش با نقش‌آفرینی باشکوه مردم حاصل می‌شود. اینجا مجمع‌الجزایر انگیزه‌های سرگردان است، اما انتخاب ما، رسیدن به سلسه‌جبال جمهوری اسلامی ایران است. ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648