انتظار🌿 گاهی چشم‌های منتظر را فراموش می‌کنیم. چشم‌های منتظر همان قلب‌های آماده و فکرهای پر از مسئله هستند که تنها پناهشان نگاه ما و توجه ما و پاسخ‌های ما و دلداری‌های ماست. گاهی حال دلداری و حوصله‌ی پاسخ و وقت توجه به این نگاه‌های منتظر را نداریم؛ شاید خسته‌ایم. شاید این نگاه را نپسندیده‌ایم. شاید دلبسته‌ی نگاه دیگری شده‌ایم. شاید دوست داریم برای جمع دیگری وقت بگذاریم. اما آن‌که تشنه است. آن‌که لنگر نگاهش لب ساحل قلب ماست. آن‌که قلبش تلاطم امواج مسئله ها و شبهه هاست. آن‌که دلش هوای جرعه‌ای معرفت کرده و کنار خانه‌ی ما، تقاضای کمک می‌کند. کنار ماست. پیش ما آمده و نشسته و با نگاه و کلام و صحبت‌هایش، انتظار و تشنگی و تسلیم خود را نشان داده‌است. همین‌جاست؛ چرا جای دیگر بدنبال تشنه‌ی دیگری هستیم؟ چرا بدنبال نگاه ‌ دیگری هستیم؟ وقتی که کسی با پای دلش خود را به آستان نگاهت رسانده‌است، و عاشقانه، از تو سؤال می‌کند، به سؤالش پاسخ بده. هرچه که می‌خواهد باشد؛ کریم امروز او، تو هستی و روزی امروز تو، اوست. خدا اراده کرده‌است به لسانِ تو، او را هدایت کند. این افتخار را پس نزن. او اگر به سدرةُالمُنتَهَی برسد، شفیع تو خواهدبود. در پس این سؤال، روزی خودت را ببین و سفره‌ای را که خدا برای تو باز کرده‌است. @mhmm110