•وداع• لحظه‌ای که حسین شعر وداع می‌خواند و زینب از حال رفت. لحظه‌ای که زینب بی‌تابی می‌کرد و حسین دست بر قلب خواهر گذاشت. لحظه‌ای که زینب گلوی حسین را بوسید. لحظه‌ای که زینب برای بار آخر حسین را در بین مقتل دید. لحظه‌ای که زینب از روی ناقه خودش را روی خاک کربلا انداخت. لحظه‌ای که دلخوشی زینب دیدن مزار حسین پس از چهل روز بود. این لحظات را کی می‌توانی درک کنی؟ دقیقا همان لحظه‌ای که می‌خواهی با ضریح حسین خداحافظی کنی؛ همین‌طور عقب‌عقب راه می‌روی و از دیدن بهشت ضریحش سیر نمی‌شوی. حسین‌جان تو ما را ندیده عاشق کرده‌ای؛ زینبی که ۵۶ سال با تو بوده، حق دارد چهل روزه، پیر شود. @mhmm110