بهاری از عمر گذشت و بهار دگری آمد زمانه جان را پیر کرد و بهار جوانی آورد بهار را گر شور و جوانی آوَرَد، جان را چه کنم! ای جوانی رفتن دوست، جان مرا از من بِبُرد با نگاه یار و با صدای آن، جان آرامش بیابد با دلی میخانه خواهم، دلی دگرم مسجد بخواهد لیک با نبود نگار میخانه و مسجد چه سود رساند؟! ای یارم ای نگارم ای جان جانانم و ای بهارم بی تو دلم کویر است، جوانی چه در دلم بکارد؟! 💔۱۷۴ روز گذشت... ✅ محمدرضا کرم رضایی