تقابل جبهه ها یکی از بهترین روش ها برای تحلیل سیاسی ،توجه به جبهه هاست. اینکه انسان بتواند جبهه ی حق و باطل را تشخیص بدهد کار را خیلی راحت می کند . خیلی وقت ها آدم هایی را می بینیم که خیلی جذاب اند ، از آنها خوشمان می آید اما وقتی جبهه ی او را بررسی می کنیم می بینیم همین آدم جذاب در جبهه ظلم و باطل ایستاده، همین آدم که شعارش مهربانی و انسانیت و عدالت و صلح است در جبهه ی خشن ترین ها و ظالم ترین ها و جنگ طلب هاست. همین جا آدم باید رشته محبت و علاقه ی خودش را با این آدم پاره کند و الا کم کم به واسطه علاقه به آن فرد، به سمت جبهه باطل کشیده خواهد شد. خیلی وقت ها علاقه ی ما به یک ورزشکار ، به یک خواننده ، به یک شاعر یا به یک بازیگر باعث می شود کم کم به علاقه های او علاقه مند بشیم و وای از روزی که علاقه های او شیطانی باشد. یک عبارت کلید: علاقه ی به یک فرد در آن فرد متوقف نمی شود بلکه به علاقه های او سرایت می کند ، اگر کسی را دوست داشتی کم کم علاقه های او علاقه ی شما خواهند شد پس مراقب دلت باش و به هر کسی اجازه ی ورود نده . ما مفاخر خودمان را دوست داریم و برای آنها احترام قائلیم اما تا آنجایی که در جبهه کفر و ظلم و باطل نباشند. فردوسی را دوست داریم ، خیلی هم دوست داریم اما اگر همین فردوسی در جبهه ظلم بود (که نبود) رشته ی علقه ی و محبت با او را قطع می کردیم ، ما حق را فدای افرادی که دوست داریم نمی کنیم بلکه علاقه هایمان را فدای حق می کنیم. حالا شما به جای اسم فردوسی هر اسم دیگری را که می خواهی بگذار.