#تاریخ_مستند
⚫️
حضرت #خدیجه سلام الله علیها و نگرانی اش از تنهایی دخترش.
🔻اسماء بنت عمیس گوید: هنگامى كه حضرت خدیجه در احتضار بود، گریه مىنمود. به او گفتم شما سرور زنان دو عالم هستى وگریه مىكنی؟
شما همسر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله هستى كه پیامبر با زبان خودش به تو وعده بهشت داده است ولى گریه مىكنی؟
🔻عرضه داشت:
چرا گریه نكنم در حالى كه هر دخترى در شب عروسی اش نیاز به زنى دارد كه مراقبش باشد و بدون سر و صدا نیازهایش را برآورده كند و من مىترسم فاطمه بزرگ شود و چنین كسى را نداشته باشد. اسماء گوید به او اطمینان دادم که اى خاتون من! بر ذمّه من این عهد باشد كه اگر تا آن زمان زنده بودم، آن چه را كه یك مادر براى دخترش انجام مىدهد انجام دهم. پس هنگامى كه رسول خدا به زنان دستور داد تا از منزل فاطمه خارج شوند من ماندم و فرداى آن روز كه رسول خدا نزد على و فاطمه آمده بود مرا دید و فرمود: مگر نگفته بودم كه از منزل فاطمه خارج شوید؟
گفتم: پدر و مادرم به فدایت!فرموده بودى و من نیز قصد تخلّف از فرمان شما را نداشتم. ولى با همسرتان خدیجه فلان عهد و پیمان را داشتم. وقتى پیامبر داستان عهد و پیمان مرا با خدیجه شنید، گریست و براى من دعا كرد.
📚 بحار الانوار ۴۳/۱۳۸
کانال معرفتی " معارف الشیعه "
@maaref_shiaa