لبخند کعبه (قسمت چهارم) (احمد باقریان ساروی) وصيّت و وفات ابوطالب ابوطالب در هنگام مرگ چهره‏هاى بزرگ قريش را در کنار بستر خود گرد آورد و به آنان گفت: «ای قریش! شما بر گزیدگان از میان مخلوق و قلب عرب هستید، در میان شما بزرگ اطاعت شونده وجود دارد... من شما را در مورد محمد به خوشرفتاری سفارش میکنم، زیرا او امین قریش و صدّیق عرب است، او جامع هر چیزی است که شما را به آن وصیت کرده ام، او چیزی آورده است که دلها آن را پذیرفته و زبانها آن را از ترس سرزنش دیگران انکار میکند، به خدا سوگند که گویا من خیر اندیشان و نیکان عرب در اطراف و مستضعفین مردم را میبینم که به دعوت او پاسخ داده و سخن او را تصدیق کرده و کار او را بزرگ داشته ان داشته اند. (سليمان كلاعى اندلسى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 295 - 296) ابوطالب پس از مدّتى كوتاه كه از محاصره شعب بيرون آمد دار فانى را وداع گفت و طبق روايت عباس عموى ديگر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏، آن‏گاه كه ابوطالب در بستر مرگ قرار داشت، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ به او فرمود: «لا اله الاّ اللّه را بر زبان جارى كن تا در روز رستاخيز به وسيله آن شايستگى پيدا كنى كه از تو شفاعت شود»،... آن‏گاه كه مرگ سايه سنگين خود را بر ابوطالب افكند، ديده شد كه دو لب خود را مى‏جنباند، عباس گوش خود را به دو لب ابوطالب نزديگ كرد تا سخن او را بشنود، عباس به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ گفت: «اى پيامبر خدا! آن كلمه‏اى را كه از او درخواست كرده بودى گفته است»( ابن هشام، السيرة النبويّه، ج 2، ص 418؛ بيهقى، دلائل النبوّه، ج 2، ص 346) يا «اى پسر برادرم! به خدا سوگند برادرم كلمه‏اى را كه تو او را فرمان داده بودى گفته است».( سليمان كلاعى اندلسى، الاكتفاء، مجلد 1، ج 1، ص 294؛ ابن زينى دحلان، السيرة النبويه، ج 1، ص 74) ابن زينى دحلان نوشته است: در روايتى آمده است كه «او در هنگام وفات اسلام آورده بود» و رافضه و تابعينشان به اين خبر بر اسلام او استدلال كرده‏اند؛ ولى كسانى كه او را مسلمان نمى‏دانند پاسخ دادند كه گواهى عباس به اسلام ابوطالب مردود است، زيرا گواهى عباس در حال كفر و پيش از اسلام خود بود، در حالى كه در احاديث ثابت شده در بخارى و جز آن آمده است كه ابوطالب در حال كفر مرده است.( السيرة النبويه، ج 1، ص 74) پاسخ به سخن ابن زينى دحلان اين است كه اولا: صحت خبر، منوط به اسلام خبر دهنده نيست، بلكه كافى است خبر موثوق الصدور باشد و عباس در حال كفر خود داعى براى مسلمان جلوه دادن برادر خود نداشت. ثانيا عباس پس از اسلام آوردن خود خبر خود را تكذيب نكرد، او در كنار بستر برادر خود حضور داشت، نه خبر دهندگان صحيح بخارى و مانند آن كه تعدادى از آنان از حديث سازان دربار بنى اميه بوده‏اند. در خبرى كه ابن جوزى با سندى از ابو عبد الرحمان سلمى از على[ عليه‏السلام] نقل كرده آمده است: على[ عليه‏السلام] گفت: آن‏گاه كه ابو طالب وفات كرد، من نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ آمدم و گفتم: عموى پير تو مرده است، [پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏] گفت: برو او را دفن كن و كارى انجام نده تا نزد من بيايى، [على عليه‏السلام] گفت: من [ابوطالب را] غسل دادم؛ سپس نزد او رفتم، او براى من دعا میكرد كه [مرا از آن دعا شادمانى پديد آمد به گونه‏اى كه] گويا همه دنيا به من داده شد، [راوى] گفت: على [هر گاه مرده را غسل مى‏داد] غسل مى‏كرد. ابن عباس گفته است: پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ بر سر جنازه ابوطالب آمد و گفت: وَصَلْتَ رَحِمَكَ جَزاكَ اللّهُ خَيرا يَا عَمّ». (المنتظم، ج 3، ص 10).«صله رحم كردى، خدا به تو پاداش خوب بدهد اى عمو!». از طريق ابوداود، نسائى، ابن جارود و ابن خُزيمه از على[ عليه‏السلام] روايت شده است كه گفت: آن‏گاه كه ابوطالب وفات كرد به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ خبر دادم، او گريه كرد و گفت: «برو او را غسل بده و كفن كن و دفن كن! خداوند او را بيامرزد و مورد رحمت خود قرار بدهد».( المنتظم، ج 3، ص 10؛ ابن زينى دحلان، السيرة النبويه، ج 1، ص 75؛ شبلنجى، نور الابصار، ص 33) پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏ سال وفات خديجه و ابوطالب را «عام الحُزن»،[ يعنى سال اندوه و غم] نام نهاد، زيرا در ميان خويشان و عموهاى او جز ابوطالب براى او حامى وجود نداشت.( مقريزى، امتاع الأسماء، ج 1، ص 45).