مقاله ای را که ملاحظه مینمایید قسمتی از کتاب «شیعه در منابع اهل سنت» است که به سبب ضرورت طرح آن و به منظور برطرف شدن شبهات در باره علم غیب غیر خدا در چند قسمت به خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود: (احمد باقریان ساروی) علم امام باسمه تعالی بيشتر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى بر اين باور هستند كه خليفه و جانشين پيامبر و امام مسلمانان بايد از دانش، آگاهى و بصيرت سرشار برخوردار باشد، تا بتواند مردم را ارشاد و راهنمايى كند و حلاّل مشكلات آنان باشد. در اين ميان از نگاه شيعه امام مسلمانان كه منتخب خدا است، افزون بر افضليت در همه فضايل و كمالات، بايد داناترين مردم باشد، به گونه‏اى كه در زمان امامت خود به دانش ديگر انسان‏ها نياز نداشته باشد، در حالى كه ديگران به علم او نيازمند باشند و او بتواند نيازمندى‏هاى دنيا و دين مردم را به گونه كامل برآورده كند و هيچ‏گونه جهل و نادانى كه حلّ آن مورد نياز و پرسش مردم باشد از او مشاهده نگردد. علماى علم كلام شيعه دليل‏هايى را كه براى اثبات لزوم امام براى جامعه آورده‏اند، براى لزوم اعلميت امام نيز ذكر كرده‏اند. على علیه السلام در باره علم خود فرمود: «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ وَلايَرْقى اِلَىَّ الطَّيْر». نهج البلاغه، خطبه 3) يعنى: «سيل معارف و دانش از بلنداى قلّه دانش من [به سوى مردم] سرازير مى‏شود و پرواز پرندگان به بلنداى دانش من نمى‏رسد». يكى از بهانه‏هاى سلفيون براى تكفير شيعه اين است كه مى‏گويند: شيعه نسبت به امامان خود غلوّ مى‏كنند و يكى از نشانه‏هاى غلوّ را اعتقاد شيعه به ثبوت علم غيب براى امامان ياد مى‏كنند، در حالى كه از نگاه شيعه وجود علم غيب با اذن خدا يكى از راه‏هاى شناخت امام واجب الاطاعه است، از اين‏رو بر ما لازم است به عنوان شيعه براى اثبات اين ادعا و بيان محدوده آن دليل بياوريم و به ادلّه منكران علم غيب پاسخ قانع كننده بدهيم. ادلّه وجود علم غيب غير ذاتى در معصومان هدف ما در اينجا اثبات امكان وجود علم غيب با اذن خدا از نگاه عقل و قرآن در برخى از مقرّبان درگاه خدا است كه به فيض عصمت نايل شده باشند، همانند پيامبران و جانشينان پاك آنان؛ اما اين‏كه امامان علیهم السلام داراى علم غيب بوده‏اند چيزى است كه از منابع اهل سنّت كمتر استفاده مى‏شود، از اينرو بايد به منابع معتبر روايى و كلامى شيعه رجوع كرد. در اينجا به بيان امكان وجود علم غيب در آنان با اذن خدا و غلوّ نبودن آن پرداخته مى‏شود: لازم است بدانیم كه انسان به سبب عبادت خالصانه در پيشگاه خدا به اوصاف جلال او آراسته مى‏شود و - به سبب نايل شدن به كمالات - تجلّى اوصاف خدا مى‏گردد و خدا او را از قدرت و توانايى‏هاى بيشتر بهره مى‏رساند. در اينجا بيان مى‏شود كه يكى از اوصاف جلال خدا علم او است كه انسان كامل به سبب پالايش روح خود از آلودگى‏ها و عبادت خالصانه مداوم، به خدا قرب پيدا نموده و خدا از گنجينه علم بى‏پايان خود او را بيش از ديگران بهره رسانده و از مكنونات غيبى خود او را عطا مى‏فرمايد، اين موضوع از نگاه عقل ممكن بوده و از آيات قرآن نيز استفاده مى‏شود. علم غيب غير خدا در نگاه قرآن در قرآن كريم آياتى وجود دارد كه وجود علم غير ذاتى به امور غيبى در غير خدا با اذن، تعليم و اعطاى خدا را ثابت مى‏كند: 1. خدا فرمود: «او دانا به غيب است، هيچ‏كس را از غيب خود آگاه نمى‏سازد، جز كسى‏كه از او راضى باشد، از پيامبر...». عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدا إلاّ مَن ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ...». (الجنّ: 26-27(. خدا در اين آيه شريفه، نخست علم ذاتى به غيب را براى خود اختصاص داده، سپس به صورت استثنا براى كسانى كه او از آنان راضى باشد نيز ثابت كرده است. بديهى است كه مقصود از علم غيب كسى كه خدا از او راضى باشد علم ذاتى نيست، بلكه علم اعطايى و تفضّلى از جانب خدا است، چنان‏كه طبرى در تفسير آيه از قتاده نقل كرده است كه گفت: او [خدا] آنان را بر مى‏گزيند و آنان را بر آنچه بخواهد آگاه مى‏كند. )جامع البيان، ج 29، ص 151(. طبرى پيش از اين گفته است: بر غيب او هيچ‏كس آگاهى پيدا نمى‏كند، به او نمى‏آموزد و نمى‏نماياند، جز كسى چون پيامبر از او راضى باشد، در اين صورت هرچه بخواهد آن پيامبر را از دانش غيبى آگاهى مى‏بخشد. . )جامع البيان، ج 29، ص 150(. قرطبى سخن طبرى را به عنوان نخستين احتمال در تفسير آيه نقل كرده و در ادامه نوشته است: تا اين‏كه اين دليل بر نبوت او [پيامبر] باشد. )الجامع لاحكام القرآن، ج 20، ص 38(. 2. پس از خبر دادن از گوشه‏اى از زندگى معنوى پيامبران الهى و حضرت مريم علیها السلام و نعمت‏هايى كه به آنان اعطا فرموده بود با مخاطب قرار دادن پيامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيه إلَيْكَ». )آل عمران: 44(.«اين از اخبار غيبى است كه به تو وحى مى‏كنيم»