روایتی دیگر از شناسایی شدن قبر این شهید گمنام : @madadazshohada حمیدرضا ملاحسنی كه ۲ سال بعد از شهادت شهید حمیدرضا ملاحسنی به دنیا آمده ‌است،اظهار می‌دارد: در سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) و ۱۲ مهر،موفق به حضور در مراسم تشییع پیكر ۳ شهید گمنام در بوستان نهج‌البلاغه نشدم. ساعت ۵ بعدازظهر به تنهایی به زیارت مزار شهدای گمنام كه به تازگی میزبان آنها شده بودیم،رفتم. سرمزار شهید گمنام اول حاضر شدم فاتحه‌ای خواندم؛سرمزار شهید گمنام وسط ایستادم؛یكدفعه از خود بیخود شدم و بدون اینكه متوجه باشم حدود ۷ تا ۸ دقیقه فقط گریه كردم؛علت این حالت را نیز نمی‌دانستم.گل‌های روی سنگ مزار را كنار زدم؛روی سنگ مزار نوشته شده بود:شهید ۱۸ساله،محل شهادت منطقه پنجوین در عملیات والفجر ۴٫ @madadazshohada وی ادامه می‌دهد:با دیدن مشخصات روی سنگ مزار،با برادرم تماس گرفتم و گفتم این دفعه به معراج شهدا مراجعه كردید؟ كه پاسخ منفی دادند.جریان زیارت مزار شهید گمنام را برای برادران و خواهرم شرح دادم و مشخصات شهید را به آنها گفتم و خواهرم مرا به آرامش دعوت كرد. تنها خواهر شهید حمیدرضا ملاحسنی  در ادامه اظهارات خود،خاطرنشان كرد: همان شب كه حمیدرضا جریان را برای من تعریف كرد؛ روبروی قاب عكس شهیدحمیدرضا ایستادم و گفتم:حمیدجان.باز هم می‌خواهی بروم پیش شهید پلارك؟خودت بیا و به من بگو كجا هستی تا قلبم مطمئن شود،‌می‌گویند این قبر برای شماست. وی ادامه می‌دهد:یكی از اقوام ما كه از این جریانات اطلاعی نداشت،در خوابی صادقانه مشاهده كرده بود كه شهید حمیدرضا ‌گفته بود:من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج البلاغه هستم. شرح خبر : شهید حمیدرضا ملاحسنی با شهادت و رجعتش در تاریخ ۱۲ مهر ۸۹ به ‌عنوان شهید گمنام،ثابت كرد كه شهدا زنده‌اند و بنا به مصلحت و اذن پروردگار در هر كه جایی آرام می‌گیرند نور هدایت،هدایت‌خواهان می‌شوند. مادر می ‌دانست كه او دیگر برنمی‌گردد زیرا وقتی برای آخرین بار كه به جبهه می‌رفت،نگذاشت كه او در بدرقه راهش آیة ‌الكرسی بخواند تا بلكه روح بی ‌تاب خود را از قفس تن آزاد كرده و به سوی معشوقی كه سال‌ها انتظار دیدارش را می‌كشید، پرواز كند. معشوقش چه وعده ‌ای به او داده بود كه زیباترین مهر مادری را به این وعده فروخت؟ تا اینكه شهیدحمیدرضا ملاحسنی در سال ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین و عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید ولی پیكر مطهر او سال‌ها مفقود ماند. روزها در پی هم می‌گذشت؛كوچه‌های انتظار و بی‌خبری از حمیدرضا،تنها خواهرش را بی‌تاب‌تر می‌كرد؛این خواهر دلسوخته با چشم‌هایی اشكبار بارها بر مزار شهید سیداحمد پلارك حاضر ‌شده و این شهید را با مادرش حضرت زهرا (س) قسم می‌داد تا خبری از شهید حمیدرضا برایش بیاورند 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ @madadazshohada