۹ سوختم از اثر زهر جفا مهدی جان قوتی نیست تنم را به خدا مهدی جان (عج الله) رعشه افتاده زپا تا به سرم میلرزد کن تماشا بنگر حال مرا مهدی جان (عج الله) جگرم پاره ولی پیکر من پاره نشد چه نیازی بود اینجا به عبا مهدی جان (عج الله) آخرین لحظه عمر است بیا یک لحظه صورتم کن به سوی کرببلا مهدی جان (عج الله) بدنم نیزه نخورده ست خیالت راحت مثل جدم نشد اعضام جدا مهدی جان (عج الله) جد ما را ته گودال همه سنگ زدند زد یکی هم به تنش با نوک پا مهدی جان (عج الله) دید از روی بلندی که برش گرداندند وای بر حال دل عمه ما مهدی جان (عج الله) .