eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۸۰۶ آسمان از غمت ای یار به هم ریخت حسین بی تو این یار گرفتار به هم ریخت حسین این چهل روز به من بی تو چهل سال گذشت خواهرت عاقبت کار به هم ریخت حسین مُردم و زنده شدم تا که در اینجا دیدم کاکلت در کف اغیار به هم ریخت حسین زخم پهلوت مرا یاد مدینه انداخت از لگد پیکرت انگار به هم ریخت حسین سر تو ریخت به هم در وسط بزم شراب سر من بر سرِ بازار به هم ریخت حسین تا که از نیزه زمین خورد سر ششماهه از سر نیزه علمدار به هم ریخت حسین دخترت با کف دستش رخ خود را پوشاند او هم از دیده ی انظار به ریخت حسین ✍ .
. ۸۰۷ یک اربعین ز داغ،دل مضطرم شکست یک اربعین،سرشک به چشم ترم شکست یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند دیدم که استخوان تنت در برم شکست با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام آنجا که از لگد،کمر مادرم شکست ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت آندم که قلب طفل،به دور و برم شکست من دست بسته بودم و از روی بام ها سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست **** ✍ .
. ۸۰۸ این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد نرود از نظرم صحنه ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود جدا زد بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو با نوک پا زد بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد بد زد سر بازار به ناموس تو می خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و احد که نوامیس تو را در همه جا زد بد زد **** ✍ .
. مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند    در همان گوشه ی گودال, فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من    دشمنانم همگی گریه برایم کردند من که خود, راهنمای همه عالم بودم    سر خونین تو را راهنمایم کردند! هر کجا خواستم از پای در افتم, دیدم    کودکان دست گشودند و دعایم کردند خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت    بر سر خار دویدند و صدایم کردند گریه‌ها داشتم از دوری روی تو, ولی    خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل    همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دَم مرگ, طرفدار تو بودم ای دوست    دشمنان, یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آور خون شهدایم کردند “میثمم” کوس شهی بر همه عالم زده‌ام سرفرازم که در این کوی, گدایم کردند ✍غلامرضا سازگار 👇
. ۸۴۲ بابا مدام در بر تو می زنم به سر یا که مرو یا که مرا همرهت ببر از سوز زهر سوختی و بستری شدی تو سوختی و من شدم از غصه خونجگر بابا مرو که سخت دلم شور می زند با رفتن تو بی کس و تنها شوم پدر ای وای از غریبی و تنهایی علی ای وای از فشار در و ضرب میخ در من غصه ی خودم نخورم ای پدر،که من بهر علی کنم همه دم سینه را سپر ترسم ز محسن است بماند به زیر پا ترسم که له شود بدن کوچک پسر یک لحظه چشم بی رمق خود گشا به من از کربلا و تنگی گودال ده خبر در وقت احتضار سبک هست سینه ات اما تن حسین شود معبر گذر **** .................. . ۸۴۱ ازغمت خالق دادار به هم می ریزد دلم از اشک تو ای یار به هم می ریزد دخترم گریه مکن قلب مرا می شکنی پدرت عاقبت کار به هم می ریزد زودتر از همه آیی تو کنارم زهرا بعد تو حیدر کرار به هم می ریزد بعد من خوب به تو اجر رسالت بدهند محسنت در پس دیوار به هم می ریزد عطر جنت بود از سینه ی تو زهرا جان آنهم از تیزی مسمار به هم می ریزد زهر داد آنکه به من بر حسنت تیر زند جسمش از کینه ی بسیار به هم می ریزد هر که در کوچه نزَد ضربه،تلافی بکند کربلا،پیکر خونبار به هم می ریزد آن قدر با تو بگویم که تن یوسف تو زیر ده نعل،دو صد بار به هم می ریزد گرچه آرام زنی شانه تو بر موی حسین گیسویش در کف اغیار به هم می ریزد .
. سلام_الله_علیها ۵ آن لاله ام که از ستم خار پرپرم من اولین مدافع زهرا و حیدرم (صلوات الله علیهما) آن طایرم که بی پر و بی بال گشته ام من محسنم (علیه السلام) که در پس در سوخت پیکرم وقتی که خنده کرد به ما دومی پست خون جای اشک بود به چشم برادرم آن بی حیا به در لگدی زد که در شکست در پشت درب سوخته آمد چه بر سرم آن لحظه ای که در به روی مادرم فتاد دیدم فتاد لرزه بر اندام خواهرم وقتی‌که‌سقط‌گشتم‌وزهرا(علیهاسلام)زهوش‌رفت بر روی خاک،ناله زدم وای مادرم طوری فشار داد در خانه را عدو یک دفعه میخ رفت فرو بین حنجرم* ✍ * اصابت میخ به گلوی حضرت محسن صلوات الله علیه را مرحوم علامه ی امینی نوره الله مضجعه نقل کرده است. .
. ۱ مولای عالم بی کس و تنها و یار است چشمان طفلانش چنان ابر بهار است هیزم در این خانه جای لاله چیدید در را نسوزانید زهرا داغدار است اصلا نه‌اینکه فاطمه(علیهاسلام) دخت‌رسول است حرمت نگه‌دارید زهرا(سلام الله علیها) باردار است فکر غریبی علی (صلوات الله علیه) او را زمین زد نامرد مردم مادر ما بی قرار است دست‌علی(علیه السلام)رابسته‌اید ای بی‌حیاها او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است اینجا میان کشمکش قنفذ جلو رفت اما سر و کار حسین (علیه السلام) با نیزه دار است .
. سلام_الله_علیها ۳ بین کوچه گل نیلوفر من افتاده دل به جان آمده و دلبر من افتاده با که گویم غم دل را که به ضرب سیلی فاطمه(سلام الله علیها)پیش‌دوچشم‌تر من افتاده کاش می بود پیمبر به کنارم می گفت نه فقط دختر من،مادر من افتاده فاطمه(سلام الله علیها)زیرکتک در پی من بود ولی لرزه آنجا به تن دختر من افتاده آسمان بر سرم آوار شده،تا دیدم در خانه به روی همسر من افتاده از لگد بود که محسن (علیه السلام) نفسش بند آمد زیر پا آیه ای از کوثر من افتاده .
. سلام_الله_علیها ۴ ظلم‌وکینه‌ به‌حق فاطمه‌ام (علیهاسلام) بی‌حد شد راه او در وسط کوچه ی تنگی سد شد پیش چشمان‌حسن(علیه السلام)دست عدوبالارفت صورت کعبه ی حیدر(علیه‌السلام) حجرالاسود شد ضربه ی سیلی آن دست به گوشم آمد همسرم خورد به دیوار،برایم بد شد نه فقط بین گذر،بلکه به خانه دیدم لگد خصم به پهلوی گلم ممتد شد زیر در ماندن یارم چقدر طول کشید در روی فاطمه و دشمن از آن در،رد شد .
. سلام_الله_علیها ۶ من دختر حسین،سکینه،مطهرم من یادگار آل علی و پیمبرم آغوش گرم زینب کبراست جای من گلبوسه ی عموست به رخسار انورم از کودکی مصیبت تلخی چشیده ام در کربلا ز سوز عطش سوخت حنجرم اما پدر ز اهل حرم بود تشنه تر حتی ز حنجر علی اصغر برادرم یادم نمی رود که ز ظلم حرامیان از ضرب تازیانه سیه گشت پیکرم وقت غروب غارت خیمه شروع شد وقت غروب آتشی افتاد در حرم دنبال من دوید عدو گیسویم کشید شد گیسویم کشیده به همراه معجرم آن کس که تیر بر گلوی شیرخواره زد با کعب نی به من زد و بر جسم مادرم دیدم سر بریده ی بابا به روی نی از نیزه ها فتاد سرش در برابرم بزم شراب از نظرم کی رود که من دیدم به طشت زر سر بابای اطهرم دیدم که چوب بر لب و دندان او نشست دندان او شکسته شد ای خاک بر سرم یک سرخ مو بلند شد از جا اشاره کرد دیدم کنیز خواست و لرزید خواهرم شائق یقین بدان کمک ما اگر نبود در تو،توان شعر سرودن دگر نبود ✍ .
. علیه_السلام ۷ به مثل زهر،درد دوری ات در پیکرم باشد بیا یکدم ببین،تنها اجل دور و برم باشد تمام آرزویم این شده تا از در آیی تو چه باشد بهتر از این گر که مهدی در برم باشد بیا تا سیر بینم روی ماهت را عزیز دل بیا دامن کشان تا روی دامانت سرم باشد ندارم قوتی در تن به مثل بید می لرزم بیا و کن تماشا لحظه های آخرم باشد بیا خالی است جای تو کنارم ای جگر گوشه ببین پاره جگر جای تو دور بسترم باشد به اشک من در این حجره کسی هرگز نمی خندد صدای گریه می آید،گمانم مادرم باشد من‌از یادهمه رفتم‌ولی‌یاد‌حسینم(علیه السلام)من به یاد سینه ی او خون به چشمان ترم باشد همان سینه که برآن نعل تازه رفت و آمد داشت که از این غم بیا بنگر فقط خاکسترم باشد .
. علیه_السلام ۸ از سوز زهر تاب ز پا تا سرت نبود حتی کمی رمق به لب و حنجرت نبود جان دادن تو می شد از این سخت تر اگر مهدی (عج الله) عزیز کرده ی تو در برت نبود کردند حمله بعد تو بر خانه ات ولی شکر خدا که در پس در همسرت نبود لبهای تو ز ضعف به هم خورد،شکر حق زخمی دگر به روی لب اطهرت نبود لرزید دست و پای تو از سوز زهر کین اما دگر به دست حرامی سرت نبود هر چند بی صدا شدی و سوختی ولی هنگام دست و پا زدنت خواهرت نبود این‌صحنه‌دیدنش‌به‌خداسهم‌زینب(علیهاسلام)ست آقا شما که نیزه به دور و برت نبود می‌دیدزینب(سلام‌الله‌علیها)ازروی‌تل،نیزه‌خورده‌را می گفت کاش گرد تنت،مادرت نبود ای نیزه خورده،پاره گلو،ای ذبیح من ای کاش جای نعل روی پیکرت نبود بر نعل های تازه تنت گیر کرده بود ای کاش شاهد بدنت،دخترت نبود .
۹ سوختم از اثر زهر جفا مهدی جان قوتی نیست تنم را به خدا مهدی جان (عج الله) رعشه افتاده زپا تا به سرم میلرزد کن تماشا بنگر حال مرا مهدی جان (عج الله) جگرم پاره ولی پیکر من پاره نشد چه نیازی بود اینجا به عبا مهدی جان (عج الله) آخرین لحظه عمر است بیا یک لحظه صورتم کن به سوی کرببلا مهدی جان (عج الله) بدنم نیزه نخورده ست خیالت راحت مثل جدم نشد اعضام جدا مهدی جان (عج الله) جد ما را ته گودال همه سنگ زدند زد یکی هم به تنش با نوک پا مهدی جان (عج الله) دید از روی بلندی که برش گرداندند وای بر حال دل عمه ما مهدی جان (عج الله) .
. علیه_السلام ۸۷۹ آه از زهر ز پا تا به سرت می لرزید چه غریبانه پسر،حال پدر را می دید دم آخر به کنار بدنت مهدی بود مثل پروانه به دور تن تو می گردید چگرت پاره،جگر گوشه تماشا می کرد که پدر از اثر زهر به خود می پیچید کاسه ی آب به دستان تو لرزید ولی کی دگر حرمله ای دور و برت می خندید شکر آقا به دلت غصه ی ناموس نبود کربلا،چشم حسین سوی حرم می چرخید سر تو بود به دامان عزیزت اما سر جدت سر نی،پیر زنی می رقصید باز هم شکر سر پاک تو بازیچه نشد بین گودال روی خاک سری می غلتید .
. سلام الله علیها اسیر کرده مرا گیسوی شکن شکنت هزار بار بمیرم به یاد هر محنت ز دست رفتم و دل از تو بر نمی دارم ندیده هیچ کسی عاشقی به مثل منت تو قبله هستی و من روم به قبله ام امشب بیا ببین که شده آب شمع انجمنت نفس به سینه من در شماره افتاده بروی سینه من هست کهنه پیرهنت گرفته پیرهنت بوی سم اسب حسین اگر که پیرهن این است وای بر بدنت مرا به کوچه و بازار خارجی خواندند اگر چه آیه قران شنیدن از دهنت هرآنکه بود به کوچه مرا تماشا کرد تمام حرمله ها بر رباب خندیدن که یاد کودک بی شیر بود شیرزنت چه صحنه ها که در آن سرزمین ندیدم من به پیش چشم من آتش زدند بر چمنت چه شد که در کف گودال کف زدند همه گمان کنم همه دیدند زیر و رو شدنت غروب بود سرت را بریدن و بردن بروی دامن من بود پاره های تنت ز گودتر شدن قتلگاه دانستم زیاد طول کشیده است دست و پا زدنت       حاج ✍ .
. از همان کودکی ام رنج و بلایا دیدم چه بگویم که به یکباره چه غمها دیدم طفل بودم که چو جوجه بدنم می لرزید بین آن کوچه عجب محشر کبرا دیدم می کشیدند علی را وسط کوچه به زور ریسمان سیهی بر سر بابا دیدم مادرم روی زمین و لگدی محکم خورد به روی خاک تن محسن زهرا دیدم سخت تر بوداز این کوچه،خدایا گودال بدنی را به سر نیزه ی اعدا دیدم وای از نحر گلویش چقدر طول کشید نرود از نظرم آنچه در آنجا دیدم من به یک روز شدم پیر و قدم گشت دوتا مرگ خود را دل شب در دل صحرا دیدم کاشکی طفل یتیمی پس از این گم نشود من خودم گم شدن لالهٔ طاها دیدم در پی طفل روانه شدم و یک تن گفت زیر مرکب بخدا له شدنش را دیدم نفس آخر زینب شده ای هم نفسم خوب شد آمدی و روی تو حالا دیدم ✍ ................. . سلام_الله_علیها از غم دوری ات ای یار به هم ریخته ام ای مرا دلبر و دلدار به هم ریخته ام کاش این لحظه ی آخر به کنارم آیی بی تو ای شمع شب تار به هم ریخته ام این به هم ریختنم گشت شروع از کوچه مادرم خورد به دیوار به هم ریخته ام بعد پرپر شدنت ای گل زهرا و علی(صلوات الله علیهما) آتش افتاد به گلزار به هم ریخته ام زخم پهلوت مرا یاد مدینه انداخت من از آن نیزه و مسمار به هم ریخته ام تو به گودال و سه ساله به خرابه،من هم از شلوغی سر بازار به هم ریخته ام بود برگرد نوامیس خدا نامحرم آه از دیده ی انظار به هم ریخته ام .
. در مصیبت (ع) نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده نوشته اند میان سر و صدا خورده نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده گلوی اصغر و قلب رباب و جان پدر سه شعبه آمده و ناگهان سه جا خورده و با حساب قد و قامت علی اصغر سه شعبه نه، که سه تا زخمِ نیزه را خورده نوشته اند میان کلام آقا زد حساب کن پدر او چقدر جا خورده چه کرد با تن شش ماهه اش نمی دانم فقط بدان همه دیدند، بچه تا خورده حساب کن دو سه تا قطره آب هم بس بود برای طفلکِ عطشانِ شیر ناخورده یکی به روی عبا، این یکی به زیر عبا غم حسین گره با دو تا عبا خورده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زدند بیایید مادرش غش کرد سری مقابل او روی نیزه ها خورده ✍ ۲۶ اسفند ۱۴٠۲ روزیِ سحر پنجم رمضان المبارک .
. "جان به پیکر داشت وقتی مشک‌ها جان داشتند کاش می‌شد ابرها آن روز باران داشتند کاش می‌شد قطرۀ آبی به خیمه می‌رسید آب‌ها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه آب‌ها از شمر گویا اذن میدان داشتند کودکی آرام شد با لای‌لای تیرها بعد از آن گهواره‌ها خواب پریشان داشتند سورۀ کوچک که روی دست بابا ذبح شد مجلس مرثیه‌ای آیات قرآن داشتند بند قلب آسمانی‌ها به مویی بند بود بر نخ قنداقه‌اش از بس که ایمان داشتند... هیچ داغی مثل داغ کودک شش‌ماهه نیست اهل‌بیت از حرمله بغض دوچندان داشتند نیزه‌ها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند ماه‌های روی نیزه چشم گریان داشتند" 🎤 علیه_السلام 👇
. علی گلی حسین آبادی✍ ➖➖➖ حس می‌کنم زمین و زمان گریه می‌کند با گریه‌ات تمام جهان گریه می‌کند حی علی الحسین، جهان عازم غم است هفت آسمان به وقت اذان گریه می‌کند هر چند غایبی، همه در محضر توایم با تو تمام هستی‌مان گریه می‌کند خشکش زده‌ست از غم لب‌های جد تو آب فرات بی‌جریان گریه می‌کند انگار خون تازه‌تری بعد سال‌ها از زخم جای تیر و سنان گریه می‌کند ای موج، بی‌قرار که هستی؟ گمان کنم زینب هنوز هم نگران گریه می‌کند .
. علی گلی حسین آبادی✍ ➖➖➖ حس می‌کنم زمین و زمان گریه می‌کند با گریه‌ات تمام جهان گریه می‌کند حی علی الحسین، جهان عازم غم است هفت آسمان به وقت اذان گریه می‌کند هر چند غایبی، همه در محضر توایم با تو تمام هستی‌مان گریه می‌کند خشکش زده‌ست از غم لب‌های جد تو آب فرات بی‌جریان گریه می‌کند انگار خون تازه‌تری بعد سال‌ها از زخم جای تیر و سنان گریه می‌کند ای موج، بی‌قرار که هستی؟ گمان کنم زینب هنوز هم نگران گریه می‌کند .
. (علیه السلام) از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر، گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه ی درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد ✍ باحذف سه بیت 🎤 👇
Fadaeian_Arbaein1403_Shab5 (3).mp3
53.98M
به مانند سر زلف پریشانت پریشانم ۱۰۳۳ به مانند سر زلف پریشانت،  پریشانم زجابرخیز علمدارم، ز جا برخیز ای جانم اگر درخیمه باشم پس که جمعت میکند عباس؟ بمانم گر کنار تو به یاد خیمه گریانم کنار پیکر پاشیده‌ی تو زار میگریم برایت روضه‌ی ناموسی و بازار میخوانم بلندی قدت را دید و با نیزه بلندت کرد امان از دست این خولی، که کاری کرده حیرانم به تو حق میدهم که میزنی بازو به روی خاک که تیری مانده بین استخوان چشم، میدانم تویی در بین گرما و به تن، یک پیرهن داری ولی من یک دو ساعت بعد، روی خاک عریانم اگر تو برنگردی خیمه، جسمم زیرورو گردد اگر پیشم بمانی زیر ده مرکب نمی مانم سرت درهم شد اما باز پیداشد خدارا شکر ز بعد تو منم که زیر ابر نیزه پنهانم ✍ .
. مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند در همان گوشه ی گودال, فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من دشمنانم همگی گریه برایم کردند من که خود, راهنمای همه عالم بودم سر خونین تو را راهنمایم کردند! هر کجا خواستم از پای در افتم, دیدم کودکان دست گشودند و دعایم کردند خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت بر سر خار دویدند و صدایم کردند گریه‌ها داشتم از دوری روی تو, ولی خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دَم مرگ, طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان, یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آور خون شهدایم کردند “میثمم” کوس شهی بر همه عالم زده‌ام سرفرازم که در این کوی, گدایم کردند ✍️غلامرضا سازگار 🎤 👇
. علیهاالسلام دوست دارم از غمت یا فاطمه تنها بگریم از یتیمان تو پنهان، در دل شب‌ها بگریم دوست دارم بنگرم بر آسمان پر ستاره تا سحر با یاد تو، ای زهرۀ زهرا بگریم دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم دوست دارم چون که وارد می‌شوم در خانۀ تو سر به دیوارش نهم، از محنت دنیا بگریم دوست دارم سر فرود آرم منِ بی‌کس به چاهی برکشم فریاد غربت، های‌های آنجا بگریم دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم از غم امروزشان، وز غصّۀ فردا بگریم.. ✍ .👇
. علیهاالسلام دوست دارم از غمت یا فاطمه تنها بگریم از یتیمان تو پنهان، در دل شب‌ها بگریم دوست دارم بنگرم بر آسمان پر ستاره تا سحر با یاد تو، ای زهرۀ زهرا بگریم دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم دوست دارم چون که وارد می‌شوم در خانۀ تو سر به دیوارش نهم، از محنت دنیا بگریم دوست دارم سر فرود آرم منِ بی‌کس به چاهی برکشم فریاد غربت، های‌های آنجا بگریم دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند گه به نخلستان و گاهی در دل صحرا بگریم دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم از غم امروزشان، وز غصّۀ فردا بگریم.. ✍ .👇