‌⤹◌.  .‹.⿻ ֢ ֗   .›⿻‌⤹◌.  .‹.⿻ ֢ ֗   .›⿻‌ ‌❥ادامــᬼـــه◄◄◄◄ با پایان گرفتن این گفتگو، من خودکارم را زمین گذاشته و رو به مرد گفتم: " حال اجازه بده موهبت‌هایی را که از چشمت دور مانده و هم اکنون خودت به آنها اقرار کردی برایت بازگو کنم." سپس برگه زیردستم را برداشته و اینطور خواندم: 🌸۱) یک همسر بی‌نظیر با سابقه ۳۰ سال زندگی مشترک. 🌸۲) سه فرزند فداکار که حاضرند تا پایان عمر با تو باشند. 🌸۳) دوستانی خوب که همواره کمک حالت خواهند بود. 🌸۴) شرافت، چیزی که هرگز به خاطرش شرمنده نشده‌ای. 🌸۵) جسم سالم. 🌸۶) زندگی در وطنی که عاشقش هستی. 🌸۷) و ایمان به خداوند بلند مرتبه. سپس کاغذ را به طرف او گرفته و خواستم خودش هم نگاهی به آن بیندازد و سپس گفتم:" من فکر می‌کنم شما همه موهبت‌های لازم را دارید، پس چطور می‌گویید که همه چیزتان را از دست داده‌اید؟" 🤵🏼‍♂مرد نگاهی عمیق به لیست انداخت و بعد از مدتی پاسخ داد :"به نظرم اوضاع آنقدر که من فکر می‌کردم بد نیست. پس می‌توانم دوباره و با اعتماد به نفس بیشتر زندگی جدیدی را شروع کنم. " آن مرد زمانی از خواب بیدار شد که دیدگاهش را عوض و نگرش ذهنی‌اش را دوباره سازماندهی کرد. ــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 👇 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇    ⃟   ‌༄ ࿐ ࿐༄ ࿐ ࿐  @madar_tabasom  𓆩 ♡ 𓆪