«از پوشک گرفتن پسرم» (مامان ۵سال و ۳ماهه، و ۲.۵ ساله) یه ماه قبل حسین رو از پوشک گرفتم🥸 الحمدلله به خیر و خوشی تموم شد. سه ماه قبلش هم می‌خواستم بگیرم ولی حس کرده بودم هنوز آمادگی نداره و بی‌خیال شده بودم. و حالا دوباره اقدام کرده بودم. روزهای اول هر نیم‌ساعت یا یه ساعت یه بار خودم می‌گفتم بریم دستشویی ولی وقتی گاهی می‌دیدم الان که رفته، بیست دقیقه بعد شلوارشو خیس کرد، به این فکر می‌کردم که حتماً بازم آماده نیست... از طرفی از شورت آموزشی هم بدش می‌اومد. خیلی گرمش می‌کرد🥵 و چون عرق می‌کرد، وقتی دستشویی هم می‌کرد متوجه نمی‌شد. بعدتر دیگه نذاشت شورت آموزشی ببندم. و وقتی خودش رو خیس کرد، عمق بلا رو فهمید. چون فوق‌العاده از خیس شدن بدش میاد. به‌هرحال یه تیکه موکت شستن رفت تو پاچه‌مون😁 به همین ترتیب ادامه دادیم و گوشهٔ فرش و موکت دیگه‌ای هم... هر بار هم خرابکاری می‌کرد، خیلی شدید گریه می‌کرد. اوج داستان وقتی بود که رفته بودیم باغ پدرشوهرم اینا و مجبور شدیم موکت خونهٔ توی باغ رو هم بشوریم.🙈 این برام خیلی سنگین اومد.... دیگه واقعاً به این نتیجه رسیدم که آماده نیست و بهتره پوشکش کنم تا چند ماه دیگه. پوشکش کردم و شب رو هم تو همین خونه‌باغ خوابیدیم. و صبح با چشمانی قلبی، داشتم به همسرم اتفاقات دیشب رو می‌گفتم...😍 باورت نمی‌شه! دیشب خودش منو بیدار کرد که دستشویی دارم.😍 این اولین بار بود که خودش می‌گفت اونم شب، بین خواب.😍 اون شب تا فرداش که برگردیم خونه، پوشکش رو خشک نگه داشت و این مقدمهٔ یادگیری‌ش بود. البته یکی دو هفته طول کشید تا کامل یاد بگیره ولی اوجش همین‌جا بود. امید جایی به سراغم اومد، که من کاملاً ناامید شده بودم... بعدتر فهمیدم علت اینکه گاهی بیست دقیقه بعد دستشویی خودش رو خیس می‌کرد، این بود که یه ذره که جیش می‌کرد بقیه‌شو نگه می‌داشت. شاید می‌ترسید. و برای همین مجبور بودم دائم ببرمش دستشویی تا کثیف نکنه. کم‌کم ولی یاد گرفت کامل تخلیه بکنه و مدت زمان بین دستشویی‌هاش، به چند ساعت رسید و این ایده‌آل بود. یاد گرفتن دستشویی شماره ۲، ولی بیشتر طول کشید. در واقع علت اون هم ترس بود. می‌ترسید اونجا منتظر بشینه. می‌رفت و می‌گفت نمیاد. و گریه که پاشو بریم...🚶🏻 چند روز هیچ دستشویی نمی‌کرد و بعد تو شلوارش... بعدتر که خودشم بدش می‌اومد تو شلوارش بکنه، هی منو دستشویی می‌برد، ولی بلافاصله خسته می‌شد و می‌گفت پاشو بریم. تا اینکه یه بار شلوارش رو درآورده بودم که آماده باشه و هر وقت حس دستشویی پیدا کرد، بلافاصله بریم و دیدم کمی بعد خودش یه دفعه‌ای دوید دستشویی و گریه که دستشویی کردم!😭😅😂 منم کلللللی تشویقش کردم و خوشحال شدم و براش خوراکی خریدم تا کم‌کم ترسش بریزه. و همینطورم شد. البته کم‌کم. با صبر و مرور زمان... یعنی یه هفته بعد به همسرم گزارش می‌دادم که امروز ۵ دفعه پوچ رفت تا بالاخره تونست دستشویی بکنه.😅 ولی خدا رو شکر بالاخره تموم شد.🥲😍 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif