«۱۲. بعد کرونا، مامان‌دانشجوی مجازی شدم.» (مامان و ۶.۵ساله، ۵سال و ۲ماهه، ۲ساله) ترم هشتم در حالی تموم شد که واحدها تموم نشده بودن. چرا که چند ترم رو با کمترین واحد ممکن گذرونده بودم.🤭😉 زندگی روی روال خوبی بود‌. خواب شب بچه‌ها رو تنظیم کرده بودم. بین ۸ تا ۸:۳۰ می‌خوابیدن و صبح‌ها ۶ بیدار می‌شدیم و بعد هم مهد و... فرصت بعد از خواب بچه‌ها تا حدود ساعت ۱۲ شب، بهترین زمان برای رسیدگی به خودم، درس‌ها و از همه مهم‌تر زمان گذاشتن با همسرم بود.☺️ بعد از حدود ۲.۵ سال بدو بدو و نداشتن شب و روز مشخص، این فرصت برای هر دوی ما خیلی جالب و جدید و ارزشمند بود.😊👌🏻 کتاب‌هایی که تو این مدت می‌خواستم بخونم و نمی‌شد، فیلم‌هایی که می‌خواستیم ببینیم و فرصتش نبود، کارگاه‌های ثبت‌نام شده و گوش نکرده‌، درس‌های باقی‌مونده و... اینکه من و همسر، خودمون دوتایی پا‌به‌پای هم تلاش کرده بودیم‌ و به این نقطه رسیده بودیم، شیرینی این فراغ بال رو برامون هزار برابر می‌کرد.😍 به جرأت می‌تونم بگم، که تو تک‌تک اتفاقایی که برای خودمون و بچه‌ها می‌افتاد، هر دومون حضور داشتیم و براش تلاش می‌کردیم. ترم ۹ رو شروع کرده بودم و مقداری از ترم هم گذشته بود، که اخبار کرونا پیچید.🥴 هنوز چیزی مشخص نبود، ولی همه خونه‌نشین شده بودیم. مهد کودک برای یه هفته تعطیل شد‌.😩 دانشگاه‌ها هم همینطور‌. دانشگاه علم و صنعت که از قبل بستر کلاس‌های آنلاین رو داشت، خیلی سریع‌تر از دانشگاه‌های دیگه اعلام کرد که کلاس‌ها مجازی برگزار می‌شه. دوران قشنگ جدیدی برای من و درس و بچه‌ها شروع شد.👌🏻☺️ چیزی که همیشه دنبالش بودم: آموزش مجازی به مادرها‌. چیزی که چند بار براش به آموزش دانشگاه رفته بودم و جواب منفی گرفته بودم، حالا در خلال یه اتفاق بد، رقم خورده بود. روال کلاس‌ها و زمان‌بندی‌شون مثل قبل، صبح تا ظهر بود. بچه‌ها حدود ساعت ۹ بیدار می‌شدن و اون موقع من وسط کلاس اول بودم. از قبل از شروع کلاس‌ها صبحانه و اسباب‌بازی‌های بچه‌ها رو آماده می‌کردم تا زمانی که بیدار می‌شن‌، راحت‌تر مدیریت کنم.😌 روزهایی هم که دیرتر بیدار می‌شدن، خوش به حال مامان‌دانشجو بود!😅 سرگرم کردن دو تا پسر بچهٔ ۴ ساله و یه دختر ۲.۵ ساله که‌ مدت یه سال هر روز رفتن مهد و اونجا با مربی و باقی بچه‌ها حسابی سرگرم بودن، حالا که بیرون رفتن از خونه هم مشکل بود، خیلی سخت شده بود.😓 برای‌ همین انواع و اقسام بازی‌ها رو براشون مهیا می‌کردم: کاردستی، رنگ آمیزی، جورچین، ورزش‌های حرکتی و ... یه جنبهٔ مثبت کرونا این بود که کلی آموزش و کلاس که تا قبل از این حضوری بودن، حالا به صورت مجازی در دسترس بود.😉 انگار خدا یه جورایی صدای ما مادرها رو شنیده بود و می‌خواست تو دل سختی‌ها، برامون گشایش ایجاد کنه. ترم آخر رو هم تو دوران کرونا سپری کردم و هم‌زمان روی موضوع پایان‌نامه هم کار می‌کردم. وقتی برای انتخاب موضوع، پیش استادی رفتم که در دوران تحصیل خیلی بهم کمک کرده بودن و اعتقاد داشتن که مادر باید کنار بچه‌ش باشه و به مسائل جمعیتی و خانواده هم علاقه‌مند بودن، موضوع پایان‌نامه رو "تاثیر اشتغال زنان بر فرزندآوری" پیشنهاد دادن. موضوعی که واقعاً دوستش داشتم. کلی براش زحمت کشیدم و حال خودم باهاش خوب بود.🥰 روزی که برای دفاع پایان‌نامه رفتم دانشگاه، هیچ کس نبود. من بودم و یکی از دوستام و دو نفر از اساتید. یه نفر همون استادی که بارها کمکم کرده بودن به عنوان استاد راهنما، و اون یکی هم همون استاد سخت‌گیری که بعد از خودشون کسی رو به کلاس راه نمی‌دادن به عنوان داور.🫢 یادم میاد وقتی دفاع تمام شد، استاد راهنمام به داور گفتن که: ایشون هم در دفاع از پایان‌نامه خیلی قوی بودند، و هم رتبهٔ اول مادری تو دانشگاه رو دارند.😇 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif