*روایت سوم* مادرجان ساعت همۀ سخنرانی‌های رادیو را دقیق می‌دانست. همه را با دقت گوش می‌کرد و بیشتر اوقات یادداشت بر می‌داشت. اولین باری که ضبط صوت آمد بازار، مادر بدون تردید خرید. از آن به بعد کارش این بود که هر زمان ،سخنرانی قرائت قرآن یا برنامۀ خوبی از رادیو پخش می‌شد ضبط می‌کرد و چند بار دیگر هم گوش می‌داد‌. *توی خانه ما مرتب صدای سخنرانی شنیده می‌شد. بلندش می‌کرد که همه بشنوند، حتی کارگری که توی آشپزخانه یا توی حیاط سرگرم کار است، هم بهره ببرد.* گوشمان پر شده بود از آیات و روایات و احادیث. برای خودمان شده بودیم یک پا سخنران. *کتاب خانه ای برای همه* صفحه ۸۰ https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *