💞شهید مدافع حـــــــرم💞 قرآن و بازی در سن ده یازده سالگی درگیر حفظ قرآنش بودیم. اوایل که مقدار حفظ کم بود مشکلی نداشتیم ولی وقتی حجم حفظیات بالا رفت طبیعتا باید وقت بیشتری برای حفظ قرآن و مرور می گذاشتیم. سعی میکردم طبق برنامه موسسه پیش برویم تا از بقیه عقب نماند. این اواخر انگار خسته شده بود. از اینکه وقت زیادی برای بازی کردن نداشت ناراحت بود. تا اینکه یک روز وقتی خواستم طبق برنامه از او سوال بپرسم و صفحاتی که حفظ کرده مرور کنیم توپش را برداشت و رفت توی حیاط. شروع کرد به بازی و گفت شما سوالاتونو بپرسید همان طور که بازی می کرد سوال ها را دقیق و درست جواب میداد. حتی یک بار من با اینکه از روی قرآن نگاه می کردم و می پرسیدم حواسم پرت شد و اشتباه گفتم می خندید و می گفت: بابا دیدی اشتباه کردی ولی من اشتباه نکردم. اینقدر به قرآن تسلط پیدا کرده بود که در حین بازی هم میتوانست جواب بدهد و مرور کند. برنامه حفظ قرآنمان باهم بود. من، محمد حسن و احمد . احمد هم بزرگتر بود هم بیشتر از ما حفظ کرده بود به همین خاطر سرگروه بود برنامه این بود که هر روز یک صفحه از قرآن را حفظ کنیم قانون گذاشته بود که هرکس این صفحه را حفظ نکرد سرش را کچل می کنیم. به خاطر این بر نامه من و محمد حسن کچل شدیم ولی احمد نه‌ آن زمان حدود ۸سالشان بود. احمد توی موسسه قرآنی به قدری خوب قرآن می خواند که همه تعجب میکردند یادگیری خوبی هم داشت طوری شده بود که فکر میکردند احمد قبلا این سوره ها را حفظ کرده و حالا دوباره آمده سرکلاس. خدا رو شکر با تلاش و استعدادی که داشت در یک سال حدود ۲۲جز قرآن را حفظ کرد. کلاس چهارم تمام شده بود. یک روز گفت: بابا دیگه نمی تونم. هر چه اصرار کردیم که حالا که مشغول حفظ شدی تا آخر ادامه بده، قبول نکرد توان ادامه دادن نداشت و دیگر موسسه نرفت. از جز ۲۲به بعد را خودمان داخل خانه با او کار کردیم و آرام آرام حفظ کرد. 👈راوی: پدر شهید حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان صلوات دارد... روحت شاد داداش احمـــــــد🖤 به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞