💞شهید مدافع حـــــــــرم💞
قسمتی از زندگینامه شهید احمد مکیان
🚶♂پیاده روی🚶♂
الان یکی از غصه هایی که برای احمد دارم اینه که کربلا نرفت خیلی دوست داشت بره کربلا اربعین دو سال قبل از شهادتش زینبیه بودیم اربعین یک سال قبل از شهادتش همه خانواده شون رفتند غیر از احمد و برادرش.
دلمان طاقت نمی آورد توی خانه باشیم سه نفری از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تا جمکران پیاده رفتیم به یاد پیاده روی اربعین.
👈راوی: دوست و همرزم شهید احمد مکیان
📿نذر کردم 📿
من به خاطر سفرهای تفریحی و زیارتی که می رفتم زیاد بدهکار می شدم توی خانواده به این مسله معروف شده بودم از طرفی خوشم نمی آمد که کسی با حالت ترحم و کمک کردن به من پول بدهد. احمد که از بدهی ها و روحیاتم خبر داشت می رفت روی فاز شوخی و می گفت حسن من نذر کردم اگر فلان مشکلم حل بشه بدهی های تو رو بدهم. اینجوری هم به من کمک می کرد هم موجب ناراحتی و سرشکستگی من نمی شد.
👈راوی: برادر شهید
محمد حسن مکیان
🥋ورزش رزمی🥋
پشت مجتمع های محل سکونت خانواده شهید هنوز ساخت و ساز آنچنانی نشده بود زمین خاکی بود بخشی از زمین ها دور تا دورش را خاکریز درست کرده بودند جای مناسبی بود برای ورزش شب ها می رفتیم تمرین ورزش های رزمی. حاج آقای محمد زاده رزمی کار بود احمد هم ارشد کلاس.
اوایل اکثر بچه های کانون می آمدند ولی به مرور زمان تعداد مان کم شد اواخر فقط من و احمد وارد حاج آقا مانده بودیم کمی که گذشت من هم خسته شدم فقط احمد مانده و حاج آقا.
یک شب آمدم در خانه دنبالش گفتند رفته تمرین رفتم دیدم دو نفری زار زار گریه می کنند حاج آقای محمد زاده روضه خرابه های شام را خوانده بود محیط اطراف هم خاک و بیان بود فضای روضه برایشان مجسم شده بود و یک دل سیر گریه کرده بودند.
👈راوی: دوست و همرزم شهید احمد مکیان
#شهیدانه
#ادامه دارد...
روحت شاد داداش احمد🖤
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat