🍃
[حضرت] ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد، خواست از داخل نخلستان برگردد (قبلاً از راه مستقیم آمده بود) چون میدانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد. تمام همّتش این است که این آب را به سلامت برساند، برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود. در همین حال بود که یکمرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد. معلوم شد حادثه تازهای پیش آمده است. فریاد کرد:
وَاللهِ انْ قَطَعْتُموا یمینی
انّی احامی ابَداً عَنْ دینی
وَ عَنْ امامٍ صادِقِ الْیقینِ
نَجْلُ النَّبِی الطّاهِرِ الْامینِ
😭😭😭😭
به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید، من دست از دامن حسین برنمی دارم.
طولی نکشید که رجز عوض شد:
یا نَفسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکفّارِ
وَابْشِری بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِی السَّیدِ الُمخْتارِ
قَدْ قَطَعوا بِبَغْیهِمْ یساری
در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. این گونه نوشتهاند : با آن هنر فروسیتی که [در او] وجود داشته است، به هر زحمت بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. دیگر من نمیگویم چه حادثهای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است....😭
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری
🌱
@mahdihoseini_ir |
#آقا_مهدی