‌❌ انسان نمی‌تواند بگوید می‌خواهم عدالت را محقق کنم، ولی با خدا و امام زمان(عجل الله فرجه) کاری ندارم. ♨️اين یک شوخی است که کسی خيال کند بیرون از انقلاب اسلامي، یا با تضعیف محورِ نظام اسلامی (يعنی ولايت فقيه)، عدالت محقق می‌شود. ◀️«نظام سیاسیِ تحقق عدالت، نظام خلافت الهي بر محور معصوم است. اصلي‌ترين رکن اين عدالت در مقیاس کل تاریخ، خود معصوم است؛ خود او، کلمۀ عدل است. ◀️در مقیاس نظام اجتماعي، نظام سياسيِ عادلانه در مقابل تمدن جور، نظام ولايت فقيه است. رکن اصلي در این نظام، خود فقيه عادل جامع‌الشرايط است. لذا اگر کسي خيال کند دنبال عدالت است، ولی بخواهد خارج از دایرۀ ولایت امام زمان(عج) اقدام کند، همۀ اقداماتش جائرانه است؛ کمااینکه انسان نمی‌تواند بگوید مي‌خواهم عدالت را محقق کنم، ولی با خدا کاری ندارم؛ این انسان حتماً ظلم مي‌کند؛ عدالت بدون توحید، ممکن نيست. وقتي انسان از مدار بندگي بیرون رفت، خودش يک ابليس می‌شود. ◀️تحقق عدالت در مقياس تاريخ و جامعه، قواعدي دارد؛ کمااينکه دستگاه شيطان، وقتی يک تمدن جائرانه ایجاد مي‌کند و به‌دنبال طرح توسعۀ پايدار در مقياس جامعه جهاني است، همه الزامات آن را هم ايجاد مي‌کند و براي همۀ جامعۀ جهاني، طرح دارد، اَسناد بين‌المللي تصويب مي‌کند و بعد اِعمال مي‌کند. بنابراین، يک ساختار جهانيِ هماهنگ وجود دارد که مبتني بر یک ايدئولوژي جائرانه شکل گرفته و فلسفه‌ها و دانش‌هایش هم جائرانه است. در مقابل چنین نظامی، چه اقدامی باید انجام بدهیم؟ اقدام ما باید بزرگ باشد؛ انقلاب اسلامی، اقدام بزرگ جامعۀ مؤمنين در عصر غیبت است که بر محور امام زمان (عج) شکل گرفته تا مقدمۀ ظهور باشد. امتي بر محور وليّ فقيه و نيابت عامۀ امام زمان (عج) قيام کرده و اين قيام به يک نظام تبدیل شده و در مرحلۀ بعد، اين نظام باید به تبدیل شود. بنابراين عدالت‌خواهي يعني تلاش براي تحقق مراحل بعدیِ انقلاب اسلامي. اين یک شوخی است که کسی خيال کند بیرون از انقلاب اسلامي، یا با تضعیف محور نظام اسلامي ـ يعني ولايت فقيه ـ عدالت محقق مي‌شود؛ عدالت، تعریف دارد و ساختار کلان می‌خواهد. کمااینکه در يک قدم بالاتر، کسي نمی‌تواند بگويد با امام زمان(عج) کاری ندارم اما می‌خواهم عدالت را محقق کنم! جواب او این است که عِرض خود مي‌بري و زحمت ما مي‌داري. این نگاه، انسان را در دام شيطان می‌اندازد و او را جزو قواي شيطان قرار می‌دهد، تا آنجا که شيطان به‌وسيلۀ او، جور خودش را محقق مي‌کند؛ این یک توهم است که انسان خيال کند من به امام کار ندارم و خودم محور عدالت در عالم هستم. ◀️عدالتِ نازل شده در حيات تاريخي و اجتماعي انسان‌ها، بر محور انسان عادل شکل مي‌گيرد؛ کمااینکه کسی نمی‌تواند عدالت را در عرض توحيد قرار دهد، چون عدالت از صفات فعل حضرت حق است. اگر جهان بر مدار عدل مي‌چرخد، به این دلیل است که اله عالم، عادل است. پس عدالت در عرض توحید نیست و‌ در عرض خلیفة‌الله هم نیست، بلکه خليفة الله ـ که مقام عصمت دارد و محل مشيت الهی است ـ خودش کلمۀ عدل است؛ لذا آیۀ شریفۀ ««وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»، به امام تأويل مي‌شود. لذا همان‌طور که عبوديت در عالم، با امام محقق مي‌شود (بِنَا عُبِدَ اللَّهُ‏ وَ بِنَا عُرِفَ‏ اللَّهُ‏)، عدالت هم با امام محقق مي‌شود و اگر ما منتظر عدالت هستيم، منتظر ظهور فعل امام هستيم. ◀️اگرچه عدالت به ‌وسيله حضرت حق محقق مي‌شود، و منتظر عدالت، در انتظار ظهور فعل الهي است و مي‌خواهد خداي متعال عالم را پر از عدل کند (اللَّهُمَّ امْلَأْ بِهِ‏ الْأَرْضَ‏ عَدْلًا وَ قِسْطاً)، اما آن دست الهی که حضرت حق، عدالت را با آن محقق مي‌کند، خود امام است. عدالت، جداي از امام نیست، بلکه ظهور فعل خود امام است؛ لذا ما دنبال تجلیِ خود امام هستيم؛ حتی عادل شدن انسان، بر محور امام ممکن است. گاهي در فلسفه اخلاق مي‌گويند عدالت، حاکميت قوۀ عاقله بر قواي ديگر است؛ اين تعريف، ناقص است. عدالت یعنی انسان بر محور معصوم حرکت کند. اگر تمام قواي انسان، ذيل معصوم بود و ارادۀ معصوم در قوای انسان ظاهر شد، انسان، عادل است؛ مثلاً سلمان، انسان عادل است. اما اگر انسان بر مدار نفس خودش حرکت کرد، جائر است. حرکت کردن بر مدار خدا، به حرکت بر مدار امام بر مي‌گردد؛ یعنی پرستش خدا، که پايگاه اساسي عدل است، بر محور تولي به امام واقع مي‌شود. امام همان عبد حقيقی است که با او، هم عبادت در عالم جاري مي‌شود و هم عدالت». ‌‌@mahdimontazeremast