🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#پارت_40
#شش_ماه_بعد
#راوی
آترین در این شش ماه به هر دری زد و هر کاری کرد تا بتونه خارج شدن تابان از ایران رو قانونی کنه.
هر کاری کرد تا بتونه تابان رو برای همیشه توی کانادا موندگار کنه.
دو ماه بعد از آوردن تابان به کانادا مدارس باز شد و آترین تابان رو به مدرسه خیلی خوب فرستاد.
کلاس های زبان انگلیسی و زبانی که توی شهر مردم به کار میبردن ثبت نامش کرد.
تابان سال سوم دبیرستان بود و امسال با تمام کردنش و بالا بودن نمره اش وارد دانشگاه میشد.
بعد از شش ماه خارج شدن تابان از ایران قانونی و مورد قبول واقع شد.
به خاطر درس و زندگی با آترین راسل ثبت شد.
خانواده اقبالی و خانواده تابان فهمیدن که تابان با آترین فرار کرده.
فهمیدن کا زندگی خوبی داره.
پدر تابان اون رو برای همیشه طرد کرد و مادر تابان هر روز حاج محمود رو به خاطر فرار دخترش سرزنش میکرد.
تابان زندگی خوبی رو میگذروند و توی پنج ماه به طور فشرده یاد گرفته بود کامل زبان انگلیسی رو و به راحتی صحبت میکرد.
درس میخوند و تلاش میکرد تا بتونه برای همیشه کانادا موندگار بشه.
آترین آهنگ های جدید میخوند.
همه جای کانادا پر شده بود که آترین راسل با دختر بچه ای ایرانی زندگی میکنه و نسبت فامیلی دارن.
آترین خیلی تلاش کرده بود که مردم بفهمن رابطه عاشقانه ای وجود نداره و به کمک اسپانسرهاش تونسته بود به این خواسته برسه.
تابان تمام انرژی و حال خوبش رو به دست آورده بود،
دوست های زیادی داشت و هر تیپی که دوست داشت میزد.
خوش بود و دلش به وجود آترین گرم بود.
اگر پا از حد فراتر می ذاشت با خشم آترین رو به رو میشد و اگر جایی به مشکلی میخورد با حمایت آترین.
زندگی خوبی رو سپری میکرد و حال خوبی رو داشت.
#تابان
امروز قرار بود با دخترا بریم استخر و به هر دری میزدم آترین راضی نمی شد.
میگفت :
هزار جور مرد اونجا هست، میخوای بری چیکار؟ اون هم با مایو؟
عمراااااااا! . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸