#سلام_بر_ابراهیم۱
#تأثير_کلام
#قسمت_اول
مهدي فريدوند
چند ماه از پيروزي انقالب گذشت. يکي از دوستان به من گفت: فردا با ابراهيم
برويد ســازمان تربيت بدني، آقاي داودي)رئيس ســازمان( با شما کار دارند!
فردا صبح آدرس گرفتيم و رفتيم ســازمان. آقــاي داودي که معلم دوران
دبيرستان ابراهيم بود خيلي ما را تحويل گرفت.
بعد به همراه چند نفر ديگر وارد سالن شديم. ايشان براي ما صحبت کرد و
گفت: شما که افرادي ورزشکار و انقالبي هستيد، بيائيد در سازمان و مسئوليت
قبول کنيد و...
ايشان به من و ابراهيم گفت: مسئوليت بازرسي سازمان را براي شما گذاشتهايم.
ما هم پس از کمي صحبت قبول کرديم. از فرداي آن روزکار ما شروع شد. هر
جا که به مشکل برميخورديم با آقاي داودي هماهنگ ميکرديم.
فراموش نميكنم، صبح يک روز ابراهيم وارد دفتر بازرســي شــد و سؤال
کرد: چيکار ميکني؟
گفتم: هيچي، دارم حکم انفصال از خدمت ميزنم. پرسيد: براي کي!؟
ادامه دادم: گزارش رســيده رئيس يکي از فدراسيونها با قيافه خيلي زننده
به محل كار ميياد. برخوردهاي خيلي نامناسب با کارمندها خصوصًا خانمها
داره. حتي گفتهاند مواضعي مخالف حرکت انقالب داره. تازه همســرش هم
حجاب نداره!
http://eitaa.com/mahfel_montazeran3