۱۱۷۹ کس نباشد بجز تو دلدارم که بُوَد غیر تو طرفدارم؟ همه‌ی هستی‌ام ز دستم رفت بس‌که آلوده و گنهکارم به رخ یار می‌خورَم سوگند عاشق دیدن رخ یارم همه سرمایه‌ام فقط این است که به عالم فقط تو را دارم منِ بی‌مایه و محبت تو مانده‌ام خواب یا که بیدارم از فراق شماست بی‌تردید گره افتاده است در کارم بخداوندی خدا سوگند چون شما نیستی گرفتارم تو همیشه به یاد ما هستی من همیشه به تو بدهکارم تا نفس داشت مادرت را زد تا ابد از مغیره بیزارم تا نفس دارم ای عزیز دلم منهم عجّل فرج به لب دارم تا که حرف از دمشق شد آقا یاد زینب میان بازارم تا غم عمّه‌ی تو را خوردم از عنایت شدی، تو غمخوارم @mahmud_asadi_shaegh135