«زمزمه روضه حضرت رقیه سلام الله علیها» یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ببخش که اسباب پذیرایی ندارم غصه سرم ریخته ببخش وضعم به هم ریخته ببخش بعد اتیش خیمه ها موهام یه کم ریخته ببخش قافله شهر شام رفت-میون ازدهام رفت با گل سر باباجون-چندتا النگوهام رفت ….. از این و اون سرت رو دست به دس گرفتم از نیزه ها اخر بابامو پس گرفتم تموم کن اینجا سفرو حالا که اومدی نرو از تو موهات پاک می کنم با معجرم خاکسترو نه راستی معجری نیست-یک تیکه روسری نیست از استینای پاره-معجر بهتری نیست …… تموم راهو اومدم پای پیاده روی تنم جای کبودیا زیاده با کیا بودم روبرو چیزایی دیدم که نگو محله یهودیا خداروشکرنبود عمو همونکه راه اب بست-دستمو‌با طناب بست سر علی رو،رو نی-جلو چش رباب بست ….. علی زمانیان اللهم عجل الولیک الفرج