. می‌دونه خدا ، می‌دونی خودت چقد این پدر خورده خونِ جگر دلم خون شده ، بزرگت کنم همهْ زحمتام توو یه روز شد هَدَر بگو یاعلی ، جَوونم پاشو به این پیرِمَرد رحم کن ای نازنین تو با این بَدن ، جلو چشم من دیگه اینقَدَر پا نکوب رو زمین بلند شو علی بگیر دستمو بلند شو بابات و به خیمه بِبَر  بلند شو علی ، برام کاری کن پاشو تا برات جون نداده پدر علیْ اکبرم ۳ ای علیْ اکبرم  کی نیزه زده ، به حُلقومِ تو داره خون میاد لخته لخته علی یجوری تنت ، شده زیرورو که تشخیصِتَم خیلی سخته علی کی نیزه زده ، به سینَت آخه  کی راه نفس رو به تو بست علی خدا می‌دونه ، دارم می‌میرم  مگه بدتر از داغِ تو هست علی بلایی سرِ ، تو نازل شده که از قلب بی تاب من صبر و بُرد عجب کینه ای ، دارن از بابام  میشه لشکر و از رو زخمات شِمُرد! علیْ اکبرم ۳ ای علیْ اکبرم  تو رفتی علی ، ندیدی ولی می‌دونی چقد گریه کردم پِیِ ت سُراغت رو از ، کی باید گرفت؟ توانی نَمونده بگردم پِیِ ت شده غرق خون ، کنارم بمون  که بی تو سیاهه روزا و شبام یه جوری بِهَم ، زدن جسمت و مُرتّب نمیشه دیگه رو عبام تو از پیش من ، نمی رفتی کاش چطور قلبم و خالی از غم کنم بنی هاشم و ، میگم تا بیان آخه کار من نیست تو رو جَم کنم علیْ اکبرم ۳ ای علیْ اکبرم ✍بهمن عظیمی