یا علی (ع) بهتر بنویسید فراتر بنویسید بر لوحِ دل از منطقِ باور بنویسید از رابطه ی ساقی و ساغر بنویسید تا ثانیه ی آخرِ آخر بنویسید پس نام مرا نوکرِ حیدر بنویسید لاحول و لاقوة الا اسدالله! بالاست چنان دستِ خدا دستِ یدالله! خوب است که مجنونِ یقینیِ تو باشم دلتنگِ چنانی و چنینیِ تو باشم! مومن شده ی مکتبِ دینیِ تو باشم تا  سوخته ی فلسفه چینیِ تو باشم ای کاش که علامه امینیِ تو باشم! پر کن قدحِ جانِ مرا حضرتِ ساقی سرمایه ی چشمانِ مرا حضرتِ ساقی شیر است که همواره برازنده ی شیر است! در سیرتِ این شیر چه دل ها که اسیر است مولاست معلاست  عزیز است امیر است ای اهلِ بهانه! نه جوان است نه پیر است او اصل ترین فلسفه ی روزِ غدیر است! هیهات اگر غیر به جایش بنشیند... این بود پیام همه ی عمرِ محمد(ص) یک آینه خشم و غضبش قاتلِ لشکر! یک معجزه روزِ رجزش فاتحِ خیبر! یک جرعه جلالِ لقبش ساقیِ کوثر یک واسطه اصل و نسبش نسلِ پیمبر یک باخته اش  حضرتِ مرضیه ی اطهر او کیست که یک یک همه در حیرتِ اویند؟ افلاک و ملائک همه در خدمتِ اویند... دردانه ی بی تاج علی بود علی بود هم صحبتِ محتاج علی بود علی بود بی شبهه ی بی باج علی بود علی بود آن حق حقِ حلاج علی بود علی بود نورِ شب معراج علی بود علی بود او قبل ازل بوده و تا روز ابد هست... تا زمزمه‌ی نابِ "هو الله احد" هست... ای فوقِ بشر،رازِ سحر،سوره ی ادراک! اکسیرِ شعف،شاهِ نجف،صاحبِ افلاک... ای آینه در آینه در آینه لولاک... خاکی به سرِ سوختگان کن پدرِ خاک! دستی به سرِ ما بکش ای جوهره ی تاک! تا مست تر از مست‌تر از مست بمیریم تا حب تو در سینه‌ی‌مان هست بمیریم