شب آخر است امشب شب اخر من و تو چه قیامتی ست اینجا شده محشر من و تو برویم دربیابان بکَنیم هرچه خار است نگران بچه ها شد دل مضطر من و تو تو ببین رباب و لیلا همه عزم جنگ کردند صف این زنان بی کس شده لشکر من و تو علی اکبر امشب آمد پی دستبوسی من به عبا رسیده فردا تن اکبر من و تو تو نگو ز غارت من! که ز غارتت نگویم بخدا که قلب زهرا زده پرپر من و تو سر من بدون معجر سر تو بروی نیزه به چه حرفها کشیده سخن سر من و تو طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه همه میزنند زخمی روی پیکر من و تو