#امام_سجاد__ع__روضه
این امامی که چنین سلسله بر پا دارد
به خداوند قسم دست توانا دارد
گرچه از گردن آزرده او خون ریزد
در ره عشق دل و جان شکیبا دارد
چهره اش سرخ شده گر چه ز خون جگرش
نور توحید در آئینه تقوا دارد
آسمان از شرر آه دلش می سوزد
ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد
اشک بر غربت و تنهائی او می ریزد
این هلالی که سر نیزه تماشا دارد
لحظه هایش همه پر شورتر است از شب قدر
بر لبش زمزمه ای دارد و احیا دارد
در ره دوست به تقدیر خداوند رضاست
با خداوند تو گوئی سر سودا دارد
گاه بر عترت یاسین نگهش دوخته است
گه نظر بر سر ببریده بابا دارد
شامیان! شرم نکردید ز حق؟ بر سرتان
آسمان گر که شرر بار شود جا دارد
هر چه خاکستر و آتش به سر او ریزید
شمع از سوختن خویش چه پروا دارد
هیچ دانید چه کس زیر غل و زنجیر است
آن که اعجاز از او عیسی و موسی دارد
هر که امروز «وفائی» ز غمش گریه کند
چه غمی در دل خود از غم فردا دارد
شاعر:علی انسانی
امام سجاد (ع)
روضه