آنکه جانان طلبد بهر چه خواهد جان را؟ ترک جان گوی اگر می‌طلبی جانان را قرب جانان هوس هر دل وجانی‌ست ولی دل کسی داد به جانان که نخواهد جان را کیست آن بنده زیبنده به جز نفس که به لطفی اثر از قهر برَد سبحان را؟ بحر موّاج کرم اوست که با تشنه لبی نخورد آب و دهد آب، لب عطشان را خالق عزوجل کرد ز ایجاد حسین ختم بر امّت خاتم، کرم و احسان را دید پیش از گِل ما، بار گنه بر دل ما کآفرید از پی این درد، خدا، درمان را مظهر اسم "عفُوّ" ست چو این منبع جود مغفرت جوی و بدین اسم بجو غفران را رحمت واسعه نامش برِ خاصان خداست که رحیمیّت از این اسم بود رحمان را یادِ ابروش به چشم دل من شمشیری‌است که بدین تیغ، موحد بکشد شیطان را