اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی:
📋 با چه رو خیمه برم این سرِ آویزان را
#سبک_روضه / بخش اول صوت
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#شب_هفتم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفیست بگیرند هدف، مهمان را
تا که بر روی زمین خیمهی سقا افتاد
پدرت از نفس و مادرت از پا افتاد
ناخنت خون شده و چهرهی مادر زخمی
آنقدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد
به همه رو زدم اما چه کنم، خندیدند
چشمها تا که به چشم تر بابا افتاد
خواستم بوسه بگیرم ز لبان خشکت
گذر حرمله افسوس به این جا افتاد
یک تیر سه شعبه با خودش شر آورد
سقای حسین را ز پا در آورد
در حیرتم این تیر که سقا را کشت
حالا چه بلایی سر اصغر آورد
@majmaozakerine
📋 اصغر من با گریه دلم رو نسوزون
#سبک_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#شب_هفتم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اونقدَر هی، زبون دور لبهات نچرخون
اصغر من، با گریه دلم رو نسوزون
مادر الان بابات میره آبو بیاره
تا بیایید، دعا میکنم من براتون
واسهت آبو میگیره بابات
دیگه خوب میشه زخم لبهات
بازم باز میشه پلک چشمات
میسپارمت من به خدا
مادر برو زودی بیا
منتظرت میمونم اینجا
سمت خیمه، بابات برمیگرده علی جون
واسهی چی، پریشونه و مات و حیرون ؟
روی دستش، خوابیدی عبا روت کشیده
پس چرا هی میاد و میره سمت میدون؟
دشمن داره به چی میخنده؟
چرا بابا نالهش بلنده؟
این قبرو برای کی کنده؟
بگو چطور شد اصغرم
دلشورهی بدی دارم
سیراب شدی یا نه پسرم؟
پشت خیمه، به دنبال بچهش میگرده
مادری که، تو قلبش پر از داغ و درده
هی تو گوشش، صدا گریهی بچه میاد
باز دساشو، شبیه یه گهواره کرده
مادرجون پاشو آب آوردم
بیتو قطرهای هم نخوردم
یه چیزی بگو آخه مُردم
حالا که اصغرم خوابه
تو دست من ظرف آبه
میریزم آبو تو خرابه
@majmaozakerine