هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ . حاج محمد رضا بذری🎤 شب شده و باز اومدم کنارت دوباره بغض و گریه ی شبونه دوباره التماس هر شب من زهرای من بیا بریم به خونه فکر غریبیه منو نکردی اینجا کسی رو غیر تو ندارم انگار که من هم با تو جون سپردم اینجا مزار توئه یا مزارم چی شده گلدونا رو آب ندادی گل چه بلایی به سرت اومده پاشو عزیز حسین همراهمه پاشو نگام کن پسرت اومده گریه کن پهلوون من گریه کن گریه کن به سامون من گریه کن گریه کن اینقد توی خودت نریز گریه کن تو رو جون من گریه کن خستگیام مونده فقط برات علی جان جون من فدات علی جان یعنی من یه چاه نمیشم قربون اون اشکات علی جان یادش بخیر شونه به شونت بوده زهرا تو خوشی میون غم ها حالا چی که شده قدم هم قد بچه هات علی جان _ هیچ کسی درد زهرا رو نفهمید یکی نگفت چی شد که خمید دردش چی بود هی لب می گزید چرا دسداسش نمی گردید نشسته به کاره خونه می رسید چشاش وابود اما نمی دید صداش میکردن نمی شنید همش ناز مرگ رو می کشید سیلی واسه دین خورد از دست سنگین خورد درد حسن و کسی میفهمه که جلوچشماش مادرش زمین خورد امید خونه ی حیدرم از خودش ناامیده میگه خسته شده بس که ازهمسایه ها شنیده فاطمه بگو چه خبر از قدوم نو رسیده انگار هر روز روزه آخرش همش رو به قبله بسترش یه دستمالی بسته رو سرش وای از صدای بی جوهرش از بنفشه بگم یا از نیلوفرش یا لاله کاری دورو برش یا از یاس زیر معجرش کبوتر که مونده بود پرش خودشو تکون داد جوجه هاشو دون داد اون کسی که خونریزی داره آب بهش نمیدن زهرا تشنه جون داد یکی رو منبر مسجد داره به حیدر میخنده یکی هم تو کوچه که رد میشه هی به در میخنده یکی تو خونه به تابوتش با چشم تر میخنده دری که ریشه داشت شکست حرمت همیشه داشت شکست یه مادری تو این میون یه بار شیشه داشت شکست