اربعین حسینی زمزمه (به سبك داداش، هدیه ها مو برات آوردم) -( حسین ، برادر بریده حنجر ) حسین ، برادر بریده حنجر پاشو به استقبال خواهر ، که اومده با چشمای تر حسین ، شد آسمانم بی ستاره قرآن بخون برام دوباره ، از اون گلوی پاره پاره همین جا بود که دیدم ، روی سینه ات نشسته دیدم که مثل مادر ، استخونات شکسته بعد تو و اسارت ، گوشواره ها و غارت چشم حریص دشمن ، می کرد به ما جسارت حسین غریب مادر ** داداش ، ای کشته ی همیشه زیبا یادته نشناختمت اینجا ، افتاده بودی تک و تنها حالا ، اگر ببینی روی خواهر منو نمی شناسی برادر، شدم خمیده مثل مادر برا لبای تشنه ات ، از سفر آب آوردم از شام و کوفه سوغات ، دل کباب آوردم این منو می سوزونه ، بعد یه عمر عزیزی دشمن می خواست ببره ، دخترتو کنیزی حسین غریب مادر شاعر: http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b