، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#حلول_ربیع_تبریک_ندارد
#ایام_محسنیه
#ایام_محسنیه_تسلیت
بین دیوار ودری مثل حصیر افتادی یاکه مابین چهل مرد توگیر افتادی چکنم فاطمه تا اشک ترت بند شود چکنم مغنعه بر روی سرت بند شود وسط کوچه دگر همسرمارا نزنید پر شلاق ولگدبر سر زهرا نزنید چکنم فاطمه تا دست زتو بر دارند کاش شمشیربه دستان علی بگذارند این مغیره وسط گریه ی تو می خندد وسط کوچه ره آمدنت می بندد چادرت دروسط,خانه رهاافتاده گوشوارت وسط کوچه چرا افتاده وسط قائله شدچادر بانو خاكي برزمین است تنت فاطمه افلاکی ریسمانی به دو دستان من این قوم زدند مردم شهرمدینه چقدر نامردند پیش چشمان علی تنت زمین افتاده وسط قائله گویا که علی جان داده /حاج آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)/
#حلول_ربیع_تبریک_ندارد
#ایام_محسنیه
#تبریک_بماند_برای_نهم_ربیع
#ایام_محسنیه_داریم
#دهه_محسنیه
#دهه_محسنیه_را_باید_مثل_فاطمیه_احیا_کنیم
#محسنیه_را_جهانی_میکنیم
#محسنیه_بدعت_نیست
#شعائر
#شعائر_الله
#بر_منکرین_فضائل_حضرت_محسن_صلوات_الله_علیه_لعنت
#ایام_محسنیه_تسلیت