4.26M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🕊 🌷 اهل کمک‌کردن به خانواده بود. فصل پاییز که می‌شد در کارهای خرید ترشی و... بسیار کمک می‌کرد. همیشه می‌گفت سهم من از ترشی، پاک‌کردن سیرهای آن است، پس سیرها را با خود به مغازه می‌برد و پاک می‌کرد. حتی در پاک‌کردن سبزی درحد یکی دو دسته کمک می‌کرد تا بالأخره کمکی کرده باشد. با آنکه شغل سختی داشت و در بخش تأسیسات ساختمان مشغول بود، اما زمانی‌که بچه‌ها کوچک بودند، اغلب غروب‌ها آن‌ها را با خود به پارک می‌برد. هرگز از خستگی کار گله نمی‌کرد. بچه‌ها که کمی‌ بزرگتر شده بودند، وقتی بابا از سرکار برمی‌گشت از او می‌خواستند که با آن‌ها بیرون برود و او هرگز غر نمی‌زد که خسته‌ام، به‌سرعت از جایش برمی‌خاست و با بچه‌ها راهی می‌شد. ...💔🌷 🌷