✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨
#قصه_شب ✨
شخصی دهانه ی الاغش را گرفته بود و می رفت.
دو نفر دزد گفتند: باید الاغش را بدزدیم...
اولی رفت دهانه الاغ رو به دهان خود زد و دومی الاغ رو برداشت و فرار کرد!!
در همین اثناء دزد سرفه ای کرد و مرد ساده برگشت و دید خرش نیست و دهنه ی الاغ بر گردن یک انسان است.
جلو آمد و گفت :《الاغ من چه شد؟》
دزد گفت: الاغ تو من هستم. من اول آدم بودم ، مادرم مرا نفرین کرد و بصورت الاغ مسخ شدم!!!
حالا از من راضی شده و در حق من دعا کرده و لذا من به حالت اول برگشتم و آدم شدم!
آن مرد از او عذرخواهی کرد که اگر در این مدت به شما جسارتی کردم مرا ببخشید. سپس افسار از گردن او برداشت و او را آزاد کرد.
چند روز بعد برا خریدن چهارپایی به بازار رفت . اتفاقا خرش را در بازار دید که می فروشند.
جلو رفت و در گوش خرش گفت: ای بی حیا ، باز هم مادرت را اذیت کرده ای؟! دیگر تو را نمی خرم!😂
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
https://eitaa.com/maktabo_zahra313