مادر سلام الله علیها گل، هر گلی نه، چون گل بی‌خار مادر عطر بهاری، رونق گلزار مادر نور خدای مهربانی‌هاست، دارد از مهربانی‌ها دلی سرشار مادر یک گوشه‌ی این خانه بر سجاده‌ی خویش هر آن خدا را می‌کند دیدار مادر نیمه شب است و شهر در خوابند اما گرم مناجات و دعا بیدار مادر بعد از نمازش تک‌تک همسایه‌ها را با مِهر فرموده دعا بسیار مادر چون بخشش افطار خود وقت دعا نیز هر بار گفت: الجار ثم الدار مادر با جان‌فشانی‌هاش در راهِ ولایت در جبهه‌ی حق می‌کند پیکار مادر حتی در این پیکار سیلی خورده از خصم حتی زمین خورده است در انظار مادر حتی به کوچه چادرش افتاده بر خاک حتی به خود پیچیده از ناچار مادر حتی در آنجا که لگد خورده است بر در مانده است در بین در و دیوار مادر جای تمامِ لطف‌هایِ بی‌شمارش دیده است در این روزها، آزار مادر جز هرچه زخمی که به دل دارد از این قوم دارد به سینه زخمی از، مسمار مادر کی بود حرف از بستنِ دستانِ بابا؟ تا بود یار حیدر کرار مادر ام‌ابیها مادر بابای خود بود کفو علی بود و برایش یار مادر شکر خدا انگار بهتر گشته حالش برخاست از بستر برای کار مادر با پای لرزان باز هم چندین قدم رفت با دست بر پهلو زده، دشوار مادر تا خنده بر رخسار اطفالش بیاید خندید اگرچه با غمی بسیار، مادر اما نه، کرده ضربه‌ها کار خودش را از ضعف شد چشمان پاکش تار مادر عجل وفاتی گفت حین ناله‌هایش پر زد از این دنیای محنت‌بار مادر عمری است او رفته است و از نای یتیمان نام بلندش می‌شود، تکرار، مادر به کانال ملحق شوید: @mamin110