┅⊰༻🌸🍃 0⃣2⃣ تصور کنید یه ماه رمضون تابستونی رو بری یه منطقه‌ی محروم گرمسیری برای تبلیغ‌ نتیجه‌ش این می‌شه که هر چی شب‌ها روی منبر از آتیش جهنم برا مردم بگی، فرداش می‌دن خودت واحد عملیش رو پاس کنی. 😅😫 سر ظهر که نیم‌پز شده از مسجد برمی‌گشتم خونه، تازه ماجراهای من و کولر اتاقم شروع می‌شد. یه کولر آبی عهد حجری که کارکردش بیشتر شبیه اسپیلت باد داغ بود تا وسیله‌ی سرمایشی. چون کولر، شلنگ آب و این حرفا نداشت یه کم که کار می‌کرد، نوبت من بود کارکنم و تو اون گرمای وحشتناک، به صورت دستی برم آب بیارم بریزم توش. دیدم این‌جوری نمی‌شه، به هزار زحمت یه شلنگ جور کردم و بهش وصل کردم؛ اما چون شناورش هم خراب بود، آبش سرریز می‌کرد تو اتاق و تمام اثاث و بساطم رو آبیاری می‌‌کرد! شب‌های قدر خبر اومد که اطراف روستا توی کوه‌ها، پوشش گیاهی آتیش گرفته. مراسمات اون شب رو سپردم به رفیقم و خودم همراه مردم روستا رفتم برای اطفای حریق، یه مقدار از مسیرش دیگه ماشین رو نبود و باید دبه‌های سنگین اب رو تا محل آتیش‌سوزی پیاده حمل می‌کردیم. خلاصه اینکه اون سال شب‌های قدر، حسابی مراتب معرفت عملی رو طی کردم.😅 ┅⊰༻🌸🍃 ╔═.🌸🍃༺.══╗ @mangenechi ╚══.🌸🍃༺.═╝