#همسرانه
نماز میخواندم، قرآن میخواندم، قرآن تنها آرامبخش من در وقت پریشانحالی بود، اما چادر سر نمیکردم. گفتم: «حسین، وقتی من رو انتخاب کردی چادری نبودم. این خواسته تو هم نبود که چادری بشم. من همون منیژهام، عوض نشدهم.» اما فایده نداشت، باز اصرار میکرد که چادر بپوشم. میگفت: «من هجده سال جلوی عراقیها با توکل به خدا و ایمان تونستم دوام بیارم. حالا که برگشتهم دوست دارم همسرم چادر بپوشه؛ این خواسته منه.» راست میگفت؛ حسین در طول هجده سال اسارت یک سالک راه خدا شده بود. خودسازی کرده بود. به یک مؤمن واقعی تبدیل شده بود. به همین خاطر دوست داشت چادر بپوشم. برایش مهم نبود جامعه چه فکری میخواهند راجع به او بکنند.
#روزمرگی⚘️
#خاطرات همسر شهید لشکری🌷
https://eitaa.com/mano_maman