🔴
#قسمت_چهارم
🌀 از بچگی با زیارت آل یاسـین آشنا بودیم. تازه مادرم کارهای جالبی برای امام زمان انجام میداد و می گفت اینها رو از پدرشهیدشون یادگرفته بود.
🌀 مثلابرای سـلامتی امام
زمـان علیـه السـلام آش و غـذا درست میکرد! نـون می پخت و بین مردم تقسـیم میکرد، هرکـاری که می کرد میگفت برای امـام زمـانه!
🌀 خلاصه توگوشـمون از همون زمانها ، امام زمان اسم آشـنایی بود.
🌀 یه عصـرجمعه ای بود دیدم مادرم گوشه ی حیاط خونه نشسـته و داره روی
کاغذي چیزی می نویسه و آروم آروم گریه میکنه!
💠 تعجب کردم، اشکهاشوکه دیدم خیلی ناراحت شدم.خدایا چی شده؟ سراسیمه رفتم
طرف مادرکه داره به کی نامه می نویسه که این طور گریه میکنه!؟ نکنه اتفاقی افتاده! کنارش نشسـتم! دسـتش رو بوسـیدم! توچشماش نگاه
کردم دیدم مثل ابر بهار اشک ازچشماش جاریه،گفتم مادرجان چیزي شده؟ برای کی نامه می نویسی؟! به من بگو!
💠مادرکه متوجه ی دلهره ی من شد، لبخندی زد و آه سردی کشیدوگفت: آقاسیدمحمدباقر! غروب جمعه ست، دارم براي امام زمان عریضه
و نـامه ای می نـویسم و ازخـدا می خـواهم صـاحبمون رو به مـا برگردونه براي شـما بچه هـا هم دعـاکردم و از امـام زمـان خواسـتم انشـاء الله
سربازهای خوبی براشون باشید.
ادامه دارد.....
#امام_زمان
#عریضه_ای_در_قربت
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━