🔴 استحاله عدالتخواهی و مرگ انقلابی گری! 🔺مروری بر پروژه ایتانیزه کردن جنبش دانشجویی! بخش دوم. 🔹بنابر آنچه گفته شد تکنوکرات را باید لایه کارشناسان طبقه محافظه کار نظام سیاسی-اجتماعی دانست که دولت و جامعه را در جهت حفظ یک وضع سیاسی خاص مهندسی می کنند. تکنوکرات از درون عالم خود که به کار و بار خود می نگرد، کار خود را کاملا علمی، خنثا، بی جهت و در راستای قواعد علمی تجربه شده ی توسعه ی کشورها می بیند، و به هیچ وجه نسبت به ماهیت سیستمی که اداره، سیاستگذاری و تضمین کارآمدی آنرا بر عهده دارد واقف نیست. تکنوکرات کاملاً با اسامی و معانیِ نظامهای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و تاریخی -که ملغمه خاصی از آنها را با توجه به ماهیت مفروضات خود پیاده می کند- بیگانه است و می پندارد که با نشاندن «خوب حکمرانی کردن» بر کرسی «حکمرانی خوب» توانسته رندانه کل تاریخ فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق را دور بزند. این بیماری البته اگر در زادگاه غربی خود مباحث فلسفی بسیاری را برانگیخته و بعنوان یک بن بست تاریخی و تمدنی بویژه از سوی اندیشمندان اروپایی مورد بررسی قرار گرفته، در ایران ماهیتی کاملاً وارداتی و استعماری دارد. ریشه نفوذ تکنوکراتها در حاکمیت ایرانی به تأسیس سازمان آمریکایی برنامه و بودجه در ایران و کودتای انگلیسی-امریکایی 28 مرداد باز می گردد که نقشی اساسی در جهت چپ زدایی، سیاست زدایی و جلوگیری از تغییر رژیم پهلوی در دوران جنگ سرد بر عهده داشتند. علی رغم انقلاب اسلامی و خلع ید امریکاییان، متأسفانه تکنوکراتها همچنان در نظام جدید هم دست بالاتر را در سیاستگزاری و اداره حاکمیت دارند و پروژه مدرنیزاسیون ایران را، هرچند به صورتی بی بنیاد و آشفته در مقایسه با برنامه های توسعه ی پیش از انقلاب و البته اینبار با پوششی اسلامی و مقدس، پیش می برند. 🔹از آنجا که سیاستگزاران و تکنوکرات ها در مراکزی نظیر ایتان و کلیه ساختار کارشناسی دولت و حاکمیت، تنها به توسعه وسائل و یا به تعبیر درست رهبری «اداره کشور» مشغولند، ثمره تلاشهای آنها عملاً نه در سبد آرمانهای انقلاب اسلامی بلکه در سبدِ سخت افزار یا صرفاً حفظ و تقویت صورتِ نظام می ریزد. تکنوکراتها اگرچه با زیرکی تصور می کنند که با گرفتن زهر سیاسی مفاهیم و مقولات و مثلاً تبدیل مستضعفین به محرومین یا قشر آسیب پذیر، مظلومیت به نارضایتی، استبداد به اقتدار، مردم سالاری به مقبولیت، سرمایه داری به رشد اقتصادی، جامعه بی طبقه به کاهش ضریب جینی، قومیت ستیزی به وحدت ملی، استکبار ستیزی به حفظ منافع ملی، علم به مدرک، فرهنگ به رسانه، معنویت به مناسک، و عدالت به کارآمدی توانسته اند که بنیادهای سیاسی و انقلابی جامعه را افسار زنند و با سیاستهای خود مهندسی آنرا به دست گیرند، اما غافل از آنند که برقرار شدن این معادلات تنها در ذهن آنها و نه در جهان واقع اتفاق افتاده است و تنها این تکنوکراتها هستند که در طول این سالیان از حقیقت مفاهیم استضعاف، ظلم، استبداد، جامعه طبقاتی، استکبار، علم، فرهنگ، معنویت و عدالت غافل بوده اند و نه تنها اکنون هیچ سخنی درباره این مقولات ندارند بلکه خود مهمترین عامل این عقب ماندگی در پیشرفت انقلاب اسلامی محسوب می شوند. این نکته ی اساسی بیان بسیار مهم رهبر انقلاب است که «تمام دستگاه های نظام مشغول اداره کشورند و تا کنون هیچ نهادی مسئولیت رصد اهداف انقلاب و ارزیابی راهی که آمده ایم در نسبت با آرمانها را نداشته است». نکته ای در نقد خلأ امر و فکر و عمل سیاسی و غلبه مدیران و تکنوکراتها بر نظام سیاسی ما، که به نظر می رسد روی دیگر توقف فرهنگی و نرم افزاری و اکتفا به توسعه سخت افزاری در چهار دهه گذشته است. 🔸 صریح می گویم؛ یکی از علت‌های اخته شدن و غیرسیاسی بودن بدنه مهمی از جریان دانشجویی که اساسا از امر سیاسی فراری می باشد، تفوق دادن ادبیاتی غلط از کار تخصصی و مساله محوری در فضای جنبش دانشجویی بوده است. ادبیاتی که امروز حتی بانیان اولیه ی آن هم قبول دارند در جاهایی زیاده‌روی کردند و نمک غذا را آنقدر شور کردند که امروز پشیمان اند. این جریان خواسته یا ناخواسته جنبش دانشجویی را دچار چنان باتلاقی کرد که حالاحالاها باید برای بیرون آمدن از آن دست و پا بزند. الغرض؛ اگر دنبال علت یابی انفعال امروز جنبش دانشجویی و بخشی از جریان انقلابی می گردید، صرفا به امت، آدرس خانه روحانی و هاشمی و... را ندهید، خیر! بلاشک مقصر حداقل بخشی از وضعیت موجود تکنوکرات‌های جوان مساله محوری می باشند که پروژه سیاست زدایی در دانشگاه ها را به خوبی کلید زدند و امروز دارند میوه های آن را می چینند! @marghoomat